مرگ مترجم یادداشت‌ها Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ شاید برای نویسنده و مترجمی که ده‌ها کتاب، مانند «میلیونر زاغه‌نشین»، «بالتازار و بلموندا»، «تاریخ هنر مدرن»، «تئاتر تجربی» و «خورشیدشاه» ترجمه و ادبیات اقلیت ـ شاید برای نویسنده و مترجمی که ده‌ها کتاب، مانند «میلیونر زاغه‌نشین»، «بالتازار و بلموندا»، «تاریخ هنر مدرن»، «تئاتر تجربی» و «خورشیدشاه» ترجمه و Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » خبر و گزارش » مرگ مترجم یادداشت‌ها

مرگ مترجم یادداشت‌ها

مرگ مترجم یادداشت‌ها

ادبیات اقلیت ـ شاید برای نویسنده و مترجمی که ده‌ها کتاب، مانند «میلیونر زاغه‌نشین»، «بالتازار و بلموندا»، «تاریخ هنر مدرن»، «تئاتر تجربی» و «خورشیدشاه» ترجمه و نوشته است یا سرگذشت‌نامه‌های نیما و مصدق را منتشر کرده است، عنوان «مترجم یادداشت‌ها» چندان مرسوم به نظر نیاید. اما خیلی‌ها مصطفی اسلامیه را با ترجمۀ «یادداشت‌ها»ی کافکا شناخته‌اند و می‌شناسند.

عصر امروز، یکشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۴، خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری اعلام کردند که مصطفی اسلامیه در سن ۷۴ سالگی از دنیا رفته است.

مصطفی اسلامیه تا همین چند سال پیش از مصاحبه با خبرنگاران امتناع می‌کرد تا اینکه در سال‌های ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ به مناسبت ترجمه و انتشار کتاب‌های «نمایش‌نامۀ رستم و سهراب» و نمایش‌نامۀ «اودیپوس» و نیز انتشار زندگی‌نامۀ نیما یوشیج مصاحبه‌هایی از او در مجلۀ مهرنامه و روزنامۀ شرق منتشر می‌شود. او خود در مصاحبه با روزنامۀ شرق دربارۀ گریزش از رسانه‌ها می‌گوید: «به طور کلی مصاحبه را در شرایط کنونی کار بسیار بی معنایی می دانم. شخصی که یک اثر را با ساز و کار ممیزی چاپ کرده، چگونه می‌تواند درباره اثر ممیزی‌شده‌اش، یعنی اثری که محدود شده است، به صحبت هم بنشیند؟ از طرفی دیگر معتقدم وقتی یک کتاب را نوشتم یا ترجمه کردم، دیگر آن کتاب برای من نیست که بخواهم درباره اش مصاحبه انجام بدهم. […] یک مجموعه‌ای یک الگویی را به من تحمیل کرده است و من فکر می‌کنم که اول به عنوان یک آدم نویسنده می‌خواهم چه کنم؟ به این نگاه می‌کنم که هر کجا انقلابی رخ داده، حداقل فورانی از هنرها را به دنبال خود داشته است؛ مثلاً انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ پشت آن استانیلافسکی، مایاکوفسکی، بولگاکوف، یسنین و بسیاری افراد دیگر با تمام تضادی که پیدا کردند، شکوفا شدند و آثار بزرگی آفریدند. یا انقلاب کبیر فرانسه، منجر به چه شکوفایی و آفرینش‌های چشم‌گیری می‌شود. اما شما در اینجا چنین اتفاقی را نمی‌بینید…»(۱)

انتشار کتاب یادداشت‌های کافکا به فارسی در پاییز ۱۳۷۹، برای علاقه‌مندان به ـ نه‌تنها زندگی کافکا بلکه نیز ـ آثار کافکا، پدیده‌ای به‌یادماندنی و مبارک بود. هرچند پیش از آن بخشی از این یادداشت‌ها با ترجمۀ بهرام مقدادی منتشر شده بود، اما انتشار مجموعۀ کامل یادداشت‌های کافکا (۱۹۱۰ ـ ۱۹۲۴) به خوانندگان زبان فارسی این امکان را داد تا علاوه بر آشنایی با دقایق بیشتری از زندگی کافکا، بخش کامل‌تری از یادداشت‌های داستان‌وارۀ یا طرح‌واره‌های کافکا در بین یادداشت‌ها، یعنی آن‌ها را که کافکا در دفتر یادداشت‌های روزانه‌اش نوشته است، بخوانند.

مصطفی اسلامیه که رمان نه چندان خوش‌اقبالی با نام «دنبالۀ مسخ یا بازگشت گرگور سامسا» منتشر کرده است، در مقدمۀ یادداشت‌ها می‌نویسد: «من به سهم خود از آقای کریمی سپاسگزارم که به اصرار از من خواست تا برای تکمیل مجموعه آثار کافکای انتشارات نیلوفر این یادداشت‌ها را ترجمه کنم. خواندن دوباره و دقت در سطر سطر آن‌ها برای من تجربه‌ای بود بسیار ارزشمند و آموزنده… نخستین یادداشت‌های سال ۱۹۱۰ کافکا که همه بدون تاریخ است، اغلب شامل جمله‌های مجرد، تاثرات و رؤیاها و خیال‌پردزای‌ها و قطعات ادبی‌ای هستند که به قصد آغاز داستانی شروع می‌شوند ولی ناتمام می‌مانند و بعد در جایی دیگر با جملاتی مشابه از سر گرفته می‌شوند و به سرانجام می‌رسند یا حتی گاهی در یادداشت‌های ۱۹۱۱ تکرار می‌شوند.»

یادداشت‌های کافکا، علاوه بر اینکه برای کسانی که به زندگیِ هنرمندان و نویسندگان علاقه‌دارند، جذاب است، خواننده را با شکل منحصربه‌فردی از نوشتن نیز مواجه می‌کند. داستان‌هایی که شروع شده و تمام نشده‌اند، بخش‌هایی از یک داستان، یا وصف یک صحنه، که در میان یادداشت‌ها جا خوش کرده‌اند و همگی دارای ارزش‌های داستانی و هنری هستند، نمونه‌ای از رنج و صبوری و روح ناگنجیدنی در این جهانِ کافکای غریب و دورازدسترس است که می‌تواند لحظه‌هایی ناب را چه برای علاقه‌مندان عام ادبیات و چه برای نویسندگان و شاعران همراه داشته باشد. همچنین آرای گاه‌به‌گاه کافکا دربارۀ موضوعات مختلفی مانند «ادبیات»، «زن»، «تنهایی» و… با نگاه تلخ و سخت کافکا و قلم منحصربه‌فرد او، که در میان یادداشت‌هایش به چشم می‌خورد، خود دارای ارزش بسیاری است که خواننده بی‌تردید، از آن بی‌بهره نخواهد ماند.

یادِ مصطفی اسلامیه را که این ارمغان خواندنی را به زبان فارسی هدیه کرده است، گرامی می‌داریم و به خانوادۀ او و خانوادۀ ادبیات فارسی، درگذشت او را تسلیت می‌گوییم.

بخشی از یادداشت‌های کافکا را با ترجمۀ اسلامیه بخوانیم:

او در جای کوچکی در کوهستان‌های ایزر، جایی که برای بازگرداندن سلامت به شش‌های ظریفش تابستانی را در آن گذراند، دختری را فریب داد. پس از کوشش مختصری برای راضی کردن او، به طرزی غیر قابل تصور، چنان‌که قفسه‌های ریه گاهی می‌کنند، دختر را انداخت ـ دختر صاحبخانه‌اش را، که دوست داشت شب پس از کار با او قدم بزند ـ روی علف‌های کنار رودخانه و همچنان‌که دختر از ترس بیهوش افتاده بود، از او کام گرفت. بعد مجبور بود با کف دست‌هایش از رودخانه آب بیاورد و روی صورت دختر بریزد تا حالش جا بیاید. «یولی، ای وای، یولی» و در حالی که روی او خم شده بود چندین بار دیگر تکرار کرد. او حاضر بود که مسئولیت این خطا را به تمامی بپذیرد و فقط می‌کوشید تا به خود بقبولاند که وضعش تا چه حد جدی است. بدون فکر کردن دربارۀ آن نمی‌توانست آن را دریابد. دختر ساده‌ای که جلو او افتاده بود، و حالا داشت منظم نفس می‌کشید و چشم‌هایش هنوز از ترس و نگرانی بسته بود، نمی‌توانست مشکلی برای او به وجود بیاورد؛ او، که آدم بزرگ و قدرتمندی بود می‌توانست با نوک انگشت پایش دختر را کنار بزند. دختر ساده و ضعیف بود، آنچه اتفاق افتاده بود اگر اهمیتی می‌داشت، حتی تا فردا می‌توانست دوام بیاورد؟ اگر هر کس آن دو را با هم مقایسه می‌کرد، به همین نتیجه نمی‌رسید؟ رودخانه به آرامی بین بیشه‌زارها و مزرعه‌ها تا تپه‌های دوردست امتداد می‌یافت. آفتاب هنوز روی شیب آن سوی رودخانه دیده می‌شد. آخرین ابرها داشتند در پهنۀ شفاف آسمان شب کنار می‌رفتند.(۲)

——
۱. روزنامه شرق. شماره پیاپی ۱۸۰۴، صفحه‌های ۷ و ۸، مرداد ۱۳۹۲.

۲. فرانتس کافکا، یادداشت‌ها، ترجمۀ مصطفی اسلامیه، ص ۲۳۴.

ادبیات اقلیت / ۱۱ بهمن ۱۳۹۴

پاسخ (1)

  • کام

    من کتاب تئاتر تجربیشون رو دارم خیلی خوبه.
    منم تسلیت می گم.
    این روزا مرگ مشاهیر زیاد شده متاسفانه.

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا