نقد فصل دوم سریال شهرزاد / چرا فصل دوم شهرزاد دلنشین نیست؟ Reviewed by Momizat on . چرا فصل دوم شهرزاد دلنشین نیست؟ یادداشتی از سودابه سید زمانی / روزنامه اعتماد اين روزها كه نسل جوان در سردرگمي بايسته‌هاي اخلاقي فرو رفته، ناگهان شهرزاد پا به ص چرا فصل دوم شهرزاد دلنشین نیست؟ یادداشتی از سودابه سید زمانی / روزنامه اعتماد اين روزها كه نسل جوان در سردرگمي بايسته‌هاي اخلاقي فرو رفته، ناگهان شهرزاد پا به ص Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » آرشیو » نقد فصل دوم سریال شهرزاد / چرا فصل دوم شهرزاد دلنشین نیست؟

نقد فصل دوم سریال شهرزاد / چرا فصل دوم شهرزاد دلنشین نیست؟

نقد فصل دوم سریال شهرزاد / چرا فصل دوم شهرزاد دلنشین نیست؟

چرا فصل دوم شهرزاد دلنشین نیست؟

یادداشتی از سودابه سید زمانی / روزنامه اعتماد

این روزها که نسل جوان در سردرگمی بایسته‌های اخلاقی فرو رفته، ناگهان شهرزاد پا به صحنه نمایش می‌گذارد. دختری‌ زاده سالیان دور اما باورپذیر، با افکاری درخشان، مقبول، دلخواه نسل جدید و قدیم. دختری که در او چنان کلاف حس و عقل خوب تنیده شده که همه را به تحسین وا می‌دارد. خنده‌اش، گریه‌اش، ناز و کرشمه‌اش همگی شیرین و مطلوب، عاری از حشو وکلیشه است.

در فصل نخست مجموعه، مقاومت شهرزاد در برابر ناملایمات بی‌شمار رودر رویش به قدری با صلابت بود که به سرعت به اسطوره‌ای برای چندین نسل تبدیل شد؛ آن هم در دوره‌ای که نگاهی اجمالی به وضعیت زندگی اجتماعی مردم ایران محرومیت عمیق مردم از سرمشق- اسطوره را آشکار می‌کند. هر نسلی به سهم خود؛ نسل قدیم که با پوشش و ظاهر و زمان زندگی شهرزاد همذات‌پنداری می‌کند و نسل جدید که بالاخره بایدهای اخلاقی پسندیده را در فردی برازنده، تحصیلکرده و عاشق پیدا کرده، او را ستایش می‌کنند.

هرچه داستان پیش می‌رود شجاعت، فداکاری، یکرنگی و روراستی او آشکارتر می‌شود. بدون اینکه به باورپذیری شخصیتش لطمه‌ای بزند. تمام شخصیت‌های دیگر داستان، اقماری حول شخصیت قوی و لطیف شهرزاد هستند. حتی عکس‌العمل‌های شخصیت قوی پدر خوانده (بزرگ آقا) نیز اغلب واکنشی ناگزیر به کنش‌های گاهی غافلگیرکننده شهرزاد است.

انعطاف شهرزاد، فهم و شور و شعورش یادآور قصه مرغ آمین می‌شود و داستان با گرمی نفس‌ها و سردی ناکامی‌های او پیش می‌رود تا آنجا که در انتهای فصل اول، شهرزاد حماسه می‌سازد و بر فراز قله محبوبیت، بیننده را در عطش فصل دوم نگه می‌دارد؛ بیننده‌ای که طبیعتا انتظارات بیشتری از فصل دوم دارد.

متاسفانه فصل دوم توقعات را چنان که باید برآورده نکرد. گرچه هنوز مجموعه پایان نیافته و این قضاوت می‌تواند تا حدودی پیش‌رس و غیرعادلانه باشد ولی خط داستانی، حداقل در قسمت‌های نخستین فصل دوم، اسطوره خود را در هم می‌ریزد و به قول خود سریال، شهرزادی می‌سازد که شبیه خودش نیست. آراستگی مناسب ظاهر جایش را به آرایشی غلیظ و نامتناسب داده و زیاده‌گویی‌های بزک‌کرده جانشین سخنان دلنشین و پرمغز شده و نهایتا تاروپود اسطوره از هم می‌گسلد.

سستی قوام اسطوره، به مثابه فروریزی ستون اصلی داستان و باعث از هم گسیختگی رشته‌های دلبستگی بیننده شده‌ تا آنجا که دوباره باور مرغ‌آمین در وجود شهرزاد به سختی میسر می‌شود. انگار شهرزاد شایستگی‌هایش را از دست داده باشد. حتی این شبهه پیش می‌آید: آیا خالق شهرزاد از اینکه شهرزاد بسیار بزرگ‌تر از خالق خود شده، ترسیده یا به او حسادت می‌کند. سوالی که البته پاسخ به آن دشوار است. یا فصل دوم اعترافی است به اینکه انسان سراسر نقص نمی‌تواند اسطوره باشد. اسطوره‌ها مداوم می‌شکنند و می‌شکنند… اما کاش این اعتراف به روزی دورتر موکول می‌شد. سال‌ها چشم به راهش بودیم، برای تمام شدن خیلی زود بود. دوست داشتیم مدتی با او زندگی کنیم… و حالا اینکه آیا ممکن است شاهد حلول مجدد مرغ آمین در خاکستر اسطوره شهرزاد باشیم. آیا آواز ققنوس در انتظار ما است؟

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا