پیامدهای تعامل در شبکۀ فکری فرهنگی جامعه / مرتضی منادی
مقدمه
فکر، اندیشه، تفکر و تولید محصولات فکری، فرهنگی (نظیر شعر، رمان، نقاشی، فیلم، موسیقی و حتی کتابهای علمی) و ارتقای فرهنگ جامعه، یعنی تبدیل فرهنگ ساده و عامیانه (و نه مبتذل) به فرهنگ ناب و والا ـ به تعبیر بوردیو جامعهشناس فرانسوی (۱۹۹۶) ـ و ارتقای مردمان جامعه و پیشرفت فرهنگی جامعه، و به دنبال آن پیشرفتهای اقتصادی و سیاسی جامعه، توسط یک نفر، یک گروه یا یک طبقه امکان پذیر نیست، بلکه شبکهای از روابط و تعامل اجتماعی قوی و منسجم بین بخشهای مختلف فرهنگساز و تولیدکنندۀ فکر و محصولات فرهنگی جامعه شامل، دانشگاهیان، نویسندگان، هنرمندان، روشنفکران، روحانیون و حتی ورزشکاران، شرایط پیشرفت فرهنگ یک جامعه را مهیا میکنند. به عبارت دیگر، اگر فقط یک گروه و دسته یا قشر بر جامعهای حکم براند، کالاهای فرهنگی تولید کند، و فرهنگسازی کند، و فرهنگ خوبی هم تولید کنند، حتی اگر فیلسوفان جامعه باشند، به تعبیر کارل پوپر (۱۳۷۷)، فاشیست محصول آن گروه در جامعه و عقبافتادگی فرهنگی غایت مردمان آن جامعه خواهد بود. در واقع، محصول یکنواختی سکون و مرگ، و سپس بیتحرکی و عدم پیشرفت، ارمغان آن جامعه خواهد بود. ولی برعکس اگر همکاری، همنوایی، تعامل و مشارکت بین اقشار مختلف سازندگان فرهنگ و کالاهای فرهنگی وجود داشته باشد و دست در دست یکدیگر بدهند، و از آثار یکدیگر بهره ببرند، پویایی جامعه تضمین شده و باعث رشد و ارتقای فرهنگ یا به تعبیر بوردیو (۱۹۸۹) سرمایههای فرهنگی افراد جامعه و خود جامعه خواهد شد.
نمونۀ واقعی تاریخی
در بُرههای از تاریخ کشورمان این اتفاق نادر و بابرکت رُخ داد و جامعه را از یک حالت سنتی، خرافی، یکنواختی و مشکلدار در عرصههای مختلف، با وجود اختلافات فاحش طبقاتی، هم از نظر فرهنگی، علمی و هم از نظر اقتصادی جدا و مسیر را برای به خود آمدن افراد و خودشناسی و رشد جامعه فراهم کرد.
در عرصۀ دانشگاهی، با تأسیس دانشگاه تهران با ادیبانی چون دهخدا، فروزانفر، معین و خانلری و غیره، پزشکی همچون دکتر قریب، و فنی نظیر دکتر حسابی و هشترودی و غیره جانی در محیط علمی جامعه دمیده شد و فضا را برای فعالیت و پذیرش بخشهای دیگر فرهنگ مهیا کرد.
در حوزۀ نویسندگی، محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، بزرگ علوی، جلال آل احمد، صمد بهرنگی و غلامحسین ساعدی و سیمین دانشور، و غیره دست به قلم میبرند و طرحی نو در نثر فارسی و ادبیات داستانی درمیاندازند و خوشبختانه مورد استقبال مردم و اقشار مختلف سازندگان فرهنگ قرار گرفتند.
در میدان شعر هم نیما یوشیج و فروغ و شاملو و اخوان و فریدون مشیری، انقلابی به وجود آوردند. در حالی که، شعرای نامآور گذشته نظیر فردوسی، مولانا، حافظ و سعدی، و خیام همچنان مورد احترام و وثوق اهل ذوق و مردم جامعه بودند.
هنر سینما با کمک از عرصۀ داستانِ نویسندگان داخلی، قدرهایی همچون تقوایی، مهرجویی، بیضایی، کیمیایی، و کیارستمی، سینمای ایران را در سطح یک هنر قابل قبول در مقیاس جهانی بوجود آوردند. اتفاقاً بخشی از موفقیت این حوزه استفاده از منابع غنی نویسندگان داخلی و خارجی بوده است. (منادی، ۱۳۹۵)
حیطۀ هنر خوانندگی، فرهاد و فروغی و دیگران نیز از این قافله عقب نماند و آثار ماندگاری را تولید کردند که همچنان مورد الهام مردماناند. در همین بخش هنرمندان موسیقی نظیر تجویدی، خرم، پایور و دیگران با همکاری شاعرانی چون معینی کرمانشاهی و دیگران، همکاری هنر موسیقی و آواز خوانی و شاعران طرحی در انداختند که پایههای این هنر را بنیانی قوی ساختند.
حتی حوزۀ هنرپیشگی نیز رفتاری و کرداری و کارهایی در خور و همسطح بقیۀ بخشهای فرهنگساز جامعه انجام دادند. انتظامی، نصیریان، کشاورز، رشیدی و مشایخی از جمله این کاروان فرهنگ غنی هستند.
آل احمد و سپس شریعتی و مطهری از مذهب و علم و جامعه مایه گرفتند و به فکر بازگشت به خویشتن خویش، بخش دیگری از فرهنگ را به خود اختصاص دادند.
حوزۀ علمیه نیز به نوبۀ خود، متفکرانی را تولید و معرفی کرد، همچون علامه محمدحسین طباطبایی و علامه محمدتقی جعفری که نه تنها مبارزه با بقیۀ گروههای فرهنگساز نکردند، بلکه با کارهای علمی و تخصصی خود به غنای بقیه کمک کردند و آشتی واقعی و همکاری بین بخشهایی از دانشگاهیان (سید حسین نصر)، نویسندگان (شریعتی) و هنرمندان (فرشچیان) بهوجود آوردند.
همکاری، تعامل و هماهنگی مشترک بین نخبگان این حوزههای مختلف، هم باعث ارتقا و پیشرفت این گروههای متفاوت شده و هم افراد جامعه از آنها بهره بردند و جامعه مسیر خودشناسی و خودآگاهی را طی کرد و به انقلابی فرهنگی ختم شد.
بنابراین، زمانی جامعه میتواند مسیر پیشرفت و توسعۀ پایدار را طی کند که نخست، فرهنگ غنی و ناب بر جامعه حاکم بشود و این امر میسر نمیشود مگر، دوم، یک دسته یا گروه خود را میداندار اصلی فرهنگ جامعه ندانسته و بقیۀ سازندگان محصولات فرهنگی را در فشار و تهدید قرار ندهند. در این حالت است که، فرهنگ ناب و والا در بین افراد جامعه پراکنده و نهادینه شده و جامعهای پویا، صعود به قلههای پیشرفت را پیش روی خود خواهد داشت.
دکتر مرتضی منادی جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا.
——
– پوپر کارل (۱۳۷۷). جامعۀ باز و دشمنان آن. ترجمۀ عزت ا … فولادوند. تهران، انتشارات خوارزمی.
– منادی مرتضی (۱۳۹۵) تعامل صاحبان قدرت و دست اندرکاران عرصۀ سینما و موضع گیری مردم. در فصلنامه سینمایی فارابی. شماره ۷۸.
– Bourdieu Pierre (1989). Le sens pratique. Paris، Les éditions de Minuits.
– Bourdieu Pierre (1996). La distinction، critique sociale du jugement. Paris، Les éditions de Minuits.
ادبیات اقلیت / ۳۰ مهر ۱۳۹۶