کتابی که خنده بر لبتان می‌نشاند / گزارشی از کتاب “بند محکومین” اثر کیهان خانجانی Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ یادداشت ناصر غیاثی دربارۀ کتاب "بند محکومین" اثر کیهان جانجانی (بازنشر از صفحۀ فیس‌بوک ناصر غیاثی): گزارشی از کتاب "بند محکومین" اثر کیهان خانجان ادبیات اقلیت ـ یادداشت ناصر غیاثی دربارۀ کتاب "بند محکومین" اثر کیهان جانجانی (بازنشر از صفحۀ فیس‌بوک ناصر غیاثی): گزارشی از کتاب "بند محکومین" اثر کیهان خانجان Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » دربارۀ کتاب » کتابی که خنده بر لبتان می‌نشاند / گزارشی از کتاب “بند محکومین” اثر کیهان خانجانی

کتابی که خنده بر لبتان می‌نشاند / گزارشی از کتاب “بند محکومین” اثر کیهان خانجانی

کتابی که خنده بر لبتان می‌نشاند / گزارشی از کتاب “بند محکومین” اثر کیهان خانجانی

ادبیات اقلیت ـ یادداشت ناصر غیاثی دربارۀ کتاب “بند محکومین” اثر کیهان جانجانی (بازنشر از صفحۀ فیس‌بوک ناصر غیاثی):

گزارشی از کتاب “بند محکومین” اثر کیهان خانجانی

ناصر غیاثی

شخصیت اصلی رمان راوی آن است، مردی معتاد، ملقب به زاپاتا و یا به قول خودش اِمیلیانو (و نه آنطور که در کتاب آمده “اِملیانو”) زاپاتا و ماجرای کتاب هول و ولای حاصل از ورود یک زن به بند مردانۀ محکومان زندان لاکان رشت از زبان زاپاتا. سراسر دویست و سی صفحۀ کتاب در چیزی نزدیک به بیست و چهار ساعت می‌گذرد.

علاوه براین‌که با خواندن این کتاب با سلسله مراتب قدرت در زندان آشنا می‌شوید، صفحه‌ای در این رمان نیست که شما را نخنداند. می‌توانید هر وقت خواستید متنی بخوانید که خنده بر لبتان بنشاند، شانسی فصلی از کتاب را بردارید و بخوانید؛ فصل‌هایی در دو سه صفحه، اما بس پربار.

توجه و دقت و تمرکز کیهان به زبان، آن هم زبان لمپن‌ها و قاچاقچی‌ها و لوطی‌های قرن بیست و یکم ایرانی به راستی ستودنی است. می‌شود از این کتاب، فرهنگ اصطلاحات زندان درآورد. کیهان با آن چنان تردستیای اصطلاحات و عبارت‌های گیلکی را به فارسی درآورده که متن شیرین و شیرین‌تر می‌شود.

تنها ایرادی که می‌شود به این کتاب کم‌نظیر گرفت، کم‌توجهی کیهان به عنوان کتاب است، عنوانی بسیار رو و دم‌دستی و البته طرح روی جلد هم چنگی به دل نمی‌زند، اما چه غم، سطر به سطر این کتاب ثانیه‌های بس بسیار خوش برایتان فراهم می‌کند. “بند محکومین” از آن دست کتاب‌هایی است که هرچه جلوتر می‌روید، دست و دلتان می‌لرزد که حیف و صد حیف دارم به آخر کتاب نزدیک می‌شوم. من در سه نشست خواندمش و بلافاصله پس از تمام کردنش باز از اول شروع کرده‌ام به خواندن و مثل بار اول و چه بسا بیشتر لذت می‌برم.

جا داشت بس بسیار بیشتر از این رمان خوش‌ساخت می‌نوشتم، اما این‌جا اینترنت است و زمان و حوصله محدود. و نکتۀ آخر: آن‌هایی که می‌گویند ادبیات روایی ما عقیم است و خموده، این کتاب را بخوانند تا ببینند ادبیات روایی ما با انتشار این کتاب چقدر غنی‌تر شده و شاهد لرزه‌های اساسی در دیگاهشان بشوند.

ادبیات اقلیت / ۱۵ مهر ۱۳۹۷

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا