گزارش جلسه نقد رمان آلوت نوشتۀ امیر خداوردی در مجتمع ناشران قم

ادبیات اقلیت ـ در ادامۀ سلسله جلسات نقد و بررسی گروه داستان جمعه، روز جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۶، رمان آلوت با حضور نویسندۀ رمان، امیر خداوردی و نیز رامبد خانلری و مصطفی علیزاده به عنوان منتقد در مجتمع ناشران قم، نقد و بررسی شد.
در ابتدای جلسه خداوردی قسمتی از رمانش را برای حاضران خواند و سپس مصطفی علیزاده در بخش اول نقد خود گفت: اولین حسن اثر آقای خداوردی این است که به موضوعی پرداخته که کمتر نویسندهای در ایران جسارت نزدیک شدن به آن را دارد. به عبارتی ایشان یک اثر متفاوت در حوزۀ این موضوع خلق کرده است.
ایشان در ادامه گفت: کار بزرگ و قابل ستایش دیگری که نویسنده انجام داده است، خلق یک جهان خیالی است که مناسبات واقعی دنیای واقعی ما در آن جاری است. این یک تلفیق کاملاً هوشمندانه است. ویژگی بعدی نگاه عمیق نویسنده است که متأثر از تحقیقاتش در پیشتولید رمان است.
نویسنده «کرگدن آهنی» گفت: اما در کنار این محاسن، من یک عیب بزرگ در اثر میبینم. به نظر من اشتباه نویسنده در انتخاب استراتژی روایی است. یعنی شیوهای که برای روایت داستانش انتخاب کرده به پاشنۀ آشیل رمان تبدیل شده است. ما در مقام خواننده با یک سیّالیت ناپایدار مواجه میشویم. چون دائماً راوی ما، نقطه به نقطه به صورت سیّال زمان و مکان را عوض میکند و ما گم میشویم. از ابتدا، داستان آنچنان سیّال و پرتلاطم روایت میشود که خواننده گم میشود.
نکتۀ بعدی تعلیق داستان است. در رمان آلوت به خاطر شیوهای که در روایت اتخاذ شده، یعنی همان سیّالیت شدید بهعلاوۀ استفاده از خرده روایتهای زیاد، خواننده از مسیر اصلی داستان دور میشود. ما در اثر شاهد آن هستیم که تعلیق استحکام لازم را ندارد.
علیزاده در جمعبندی صحبتهای بخش اولش گفت: نویسنده توانا بوده است که یک کار جدید با یک موضوع جدید ارائه بدهد. حتی توانسته شیوۀ سیال ذهن را با این شکل آشفتهاش اجرا کند. علاوه بر این، خرده روایتهای بسیار خوبی در این اثر وجود دارد. اما جمع اینها در این اثر و با اتخاذ این شیوۀ روایی، خواننده را دچار مشکل میکند.
در ادامه جلسه رامبد خانلری، سخنان خود را اینگونه شروع کرد: بر خلاف مفهوم حرکت رو به عقب که در ذات داستاننویسی ایران وجود دارد، اولین مسئلهای که باعث شد آلوت برایم رمان جذابی باشد، حرکت رو به جلو و جسارتش بود.
این منتقد ادبی، به حضور روحانیت در فضای داستان نویسی اشاره کرد و گفت: تجربه به من ثابت کرده که وقتی ما با یک روحانی داستان نویس سر و کار داریم، با داستانی روبهرو هستیم که قصه دارد. این کتاب پر از قصه است. غیر از آن، این داستان یک زبان ویراسته و محترم دارد. من در برخورد با رمان آقای بطحایی و خداوردی به این زبان ویراسته رسیدم.
ایشان در ادامه گفت: با تمام این خوبیها، دو نکته هست که باید به آن اشاره کنم؛ یکی در مورد خردهروایتها، به نظر من این خردهروایتها در ادامۀ رمان، مقداری قربانی انرژی کم نویسنده شدهاند. طبیعتاً وقتی نویسنده تازهنفس است بهتر مینویسد. احساس میکنم امیر خداوردی نیز در بین راه کمی انرژی اولیهاش را از دست داده است.
نکتۀ بعدی در مورد حرکت رو به جلو داستان است که از قسمتی، قصه از شخصیت فخرالدین (شخصیت اصلی) پیشی میگیرد. یعنی تا جایی قصه بر شخصیت فخرالدین سوار است و انگار ما با داستانی سر و کار داریم که به بهانۀ فخرالدین، قدم به قدم با داستان پیشرفت میکنیم. اما از قسمتی، قصه از شخصیت اصلی جلو می زند و فخرالدین کمی عقب میماند. از آنجا احساس میکنم استراتژی داستان تغییر میکند. این کار به داستان ضربه زده است. به نظر من نباید در مورد قصه دو استراتژی در نظر گرفت.
خانلری در جمع بندی صحبتهایش، به ژانر فانتزی داستان اشاره کرد و گفت: در قصۀ آلوت ما یک مملکت خیالی داریم که یک سری حکام دارد و هر کدام شرایط و ضوابط خودشان را. این پتانسیل تنها در حد فرار از ممیزی استفاده شده است که مخاطب فکر نکند این شخصیت فلانی باشد. احساس کردم این پتانسیل در نطفه خفه شد و اگر از آن استفاده میشد، با اتفاق بهتری مواجه میشدیم. اما باز هم می گویم که آلوت قصۀ بسیار خوبی است.
در بخش بعدی این جلسه و پس از اظهارنظر دیگر شرکتکنندگان، مصطفی علیزاده در قسمت دوم صحبتهایش به فیلم اسبهای خدا اشاره کرد و گفت: این فیلم نشان میدهد که چطور بچههای کوچک معصوم در کازابلانکا، تبدیل میشوند به کسانی که در نوجوانی به خودشان بمب میبندند، میروند فرانسه و در یک رستوران خودشان را منفجر میکنند. این فیلم به شما نشان میدهد که تبعیض اقتصادی، شکاف اجتماعی و آسیب روانی چطور روان یک کودک را تحت تأثیر قرار میدهد و کشمکش بین فرد و خودش بهخوبی نمایش داده شده است.
علیزاده در ادامه گفت: تقریباً همۀ آنچه آنجا هست، در آلوت هم هست. اما به همان دلیلی که در بخش اول گفتم، از کنار تحلیل گذشته است. من وقتی آلوت را میخوانم، درگیر خرده روایتها میشوم و طرحی که باز شده و همینطور مرا در خودش میکشد. نویسنده در این رمان متمرکز نیست.
وی در ادامه، به نقد روانکاوانۀ اثر پرداخت و گفت: روان انسان سه بخش دارد: نهاد، وجدان و من. نهاد محل غرایز انسان است و اصل لذت از آنجاست. وجدان را همان معیارها، عقاید و عرفی که در جامعه پذیرفتهایم تشکیل میدهد. بخش سوم که «من» یا «خود» است، وظیفهاش برقراری تعادل بین نهاد و وجدان است. اگر بین این دو تعادل نباشد، شخصیت از هم میپاشد و فرد آسیب میبیند.
در کاراکتر فخرالدین شاهد هستیم که وجدانی بسیار قوی دارد. آنچنانکه اصلاً نهادی در او وجود ندارد. در این وضعیت که ما شاهد غلبۀ وجدان بر نهاد هستیم و اصل لذت در او مخدوش شده، مسلماً فرد شخصیت فروپاشیدهای پیدا میکند. و تبدیل میشود به فخرالدینی که حکم میدهد به بمبگذاری و کشتن هر کسی که به زعمش مسلمان نیست.
اما وقتی از رأس هرم قدرت که در اینجا فخرالدین است، به سمت پایین میآییم، نیروهای پیاده کسانی هستند که نهاد یا همان اصل لذت برایشان مهم است. بنابراین، بر خلاف فخرالدین که وجدانی قوی دارد، میبینیم که او به عناصر پیاده مثلاً دستور میدهد که دیگر زن و بچه نکشند. اما پیادهها قصد برگشت ندارند؛ چون تازه به قدرت رسیدهاند و حس لذتجویی در حال ارضا شدن است. این روابط را نویسنده بهخوبی در رمانش اجرا کرده است.
رامبد خانلری، نویسندۀ «آقای هاویشام» نیز در قسمت پایانی نقد خود گفت: ژانر جنایی چون به گونهای است که باید تمام عناصر داستان را داشته باشد، به عنوان یکی از اصیلترین شکلهای داستانی در دنیا شناخته میشود. در بیشتر موارد، مشکل مخاطب با داستان جنایی این است که باور نمیکند قاتل به این دلیل آدم دیگری را بکشد.
وی در ادامه گفت: وقتی که در مورد رمان آلوت صحبت میکنیم، این دغدغه کشتن یک فرد نیست. بلکه یک دغدغۀ جمعی است. طبیعتاً وزنهای که نویسنده میخواهد بلند کند، سنگینتر است. به نظرم امیر خداوردی کار بزرگی کرده است. چیزی که این کتاب بسیار دارد، قصه است و چیزی که ادبیات داستانی ما این روزها بسیار کم دارد، قصه.
خانلری در جمعبندی صحبتش گفت: از قسمتی به بعد، خیلی نگران پایان داستان بودم. یک پایان خوب میتواند یک قصۀ خیلی بد را نجات دهد و همینطور برعکس. به نظرم این داستان پایانبندی خوبی دارد.
بعد از صحبتهای دو منتقد، امیر خداوردی، نویسندۀ کتاب در واکنش به قسمتی از مطالب مطرحشده در جلسه، گفت: با کمکاری موافق نیستم. شاید یک مقدار حاشیهای که حول داستان به وجود آمده، داستان را کاملاً سمت تکفیر برده است. اگر موضوع اصلی داستان تنها تکفیر بود، خیلی از صحبتهای شما درست بود، اما اینطور نیست. من تکفیر را یکی از مسائلی میدانم که برمیگردد به موضوع اصلی که مد نظرم بوده است.
گزارشگر: سعید علینقی
ادبیات اقلیت / ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
