سه شعر از آفاق شوهانی
ادبیات اقلیت ـ سه شعر از آفاق شوهانی:
۱
چکمهٔ سربازان
چکمۀ سربازان از سوراخ جورابشان بلند
تُف
گربه از سقف ریخته خروپف
تاول یک طبل
چک چک خواب را
پهن میکنم تا صبح
پای گرگی همسایه تاول و پاول، پُف
شنا میکنم
چند سوسک در حوضچۀ کلاهخودها
از پیش تا نیش
چکاچکبازان با جورابها و چکمهها سوراخ
پای گربهها از سقف، طبل، تاول و تُف
شنا میکنم سوسک را
***
۲
چنگ میزنم
چنگ میزنم ولگرد خیابانهات
پنجاهوپنج پنجاهوچهار مردِ گلفروش
ما با هم، هم با ما دود سیگار سرب
اگر سبز بزند چشمک بیایی
بعدازظهرِ پونک میروم
سیوسه سیودو
اگر آهنگِ دود از دور کنج نشسته
قرمز تمام پیادهرو خودم میشمارم
ولگرد خیابانهات نشان همان نشان
سیدیفروش چنگ میزنم
پنج چهارلاچنگ خدا سه دولاچنگ
یک سبز سر میبَرَم سرب دود
در خیابان ولگردیات چنگ میزنم گند زدهای اما
***
۳
حالا که باید
حالا که باید از پیش درآمد او درآمدی میساختم دیر آمدنش را از آمدن برداشتم
پرده را پیش پایش انداختم
در پیش پرده و سکانس سوم
آیا این همان آمدن معشوق
به متن قصۀ عشق بود؟
چهگونه عاشق را پیشاپیش خط کشیده بودم؟
– پاک کن
صحنه را برگردان! اضلاع روز را …. صدا به صدا نمیرسد
ورودی نامها را عمود بزن!
معشوق را برگردان
– آبی را بپاشان
کمرنگ کمرنگتر
راهی از میانه، سایه بزن سایه
– لحن را بلغزان!
– نور
– صدا
– عاشق.
ادبیات اقلیت / ۲۳ مرداد ۱۳۹۶
سیامک علائی
سلام من هم از شعر حجم و گسستن دستور زبان و جابجایی کلمه ها و ساختارشکنی و اینکه شعر تفسیرپذیر نیست و مرگ مولف چیزک هایی می دانم اما ممنون می شوم اگر کسی – از جمله سرکار خانم شوهانی – بطور استثنا، این سطرها را برای من تفسیر کنند….و بگویند که چرا نام شعر بر آن ها نهاده اند….ممنونم
میرزایی
سلام شعرهای خیلی خوبی از شاعرآفاق شوهانی خواندم خسته نباشید