آیا نویسنده ایرانی خود سانسور است؟ Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ دومین نشست از سری نشست‌های «ماه داستان ایرانی»، روز ‌شنبه، هفدهم بهمن‌ماه در سینماتک مؤسسۀ آپ‌آرت‌مان و با همکاری نشر چشمه برگزار شد.  سخنرانان م ادبیات اقلیت ـ دومین نشست از سری نشست‌های «ماه داستان ایرانی»، روز ‌شنبه، هفدهم بهمن‌ماه در سینماتک مؤسسۀ آپ‌آرت‌مان و با همکاری نشر چشمه برگزار شد.  سخنرانان م Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » خبر و گزارش » آیا نویسنده ایرانی خود سانسور است؟

آیا نویسنده ایرانی خود سانسور است؟

گزارش «ادبیات اقلیت» از نشستی دربارۀ سانسور در ادبیات ایران، با حضور امیرحسن چهل‌تن، امیرحسین خورشیدفر و محمدهاشم اکبریانی
آیا نویسنده ایرانی خود سانسور است؟

ادبیات اقلیت ـ دومین نشست از سری نشست‌های «ماه داستان ایرانی»، روز ‌شنبه، هفدهم بهمن‌ماه در سینماتک مؤسسۀ آپ‌آرت‌مان و با همکاری نشر چشمه برگزار شد.  سخنرانان مهمان در نشست، افراد زیر بودند:

محمدهاشم  اکبریانی: نویسنده و منتقد ادبی، سرویراستار مجموعه‌ی «تاریخ شفاهی ادبیات  معاصر ایران»؛

امیرحسن چهل‌تن: نویسنده و منتقد ادبی، برندۀ بورس پارلمان بین‌المللی نویسندگان (ایتالیا)، نامزد انصرافی از جایزه کتاب سال. صاحب آثار ترجمه‌شده به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، عربی، ارمنی، ترکی، چینی و کردی.

امیرحسین خورشیدفر: نویسنده و روزنامه‌نگار ادبی، مسئول صفحۀ ادبیات و کتاب روزنامۀ روزگار، برندۀ‌ جوایز گام اول، روزی روزگاری، مهرگان و هوشنگ گلشیری برای مجموعه داستان «‌زندگی مطابق خواسته تو پیش می‌رود».

نشست «آیا نویسندۀ ایرانی خودسانسور است؟»، با دعوت مجری (مهدی افروزمنش) از سروش صحت برای داستان‌خوانی آغاز شد. صحت، داستان «درد پنجم» را به انتخاب امیرحسن چهل‌تن از کتاب مجموعه داستان «چیزی به فردا نمانده» از همین نویسنده، برای حاضران در جلسه خواند. پس از پایان داستان‌خوانی، افروزمنش، این اثرِ چهل‌تن را که سال ۷۷ در نشر نگاه منتشر شده است، از جمله آثاری معرفی کرد که در حال حاضر اجازۀ تجدید چاپ ندارند. او همچنین از «آمریکایی‌کشی در تهران» و «خوشنویسی در اصفهان» به عنوان آخرین آثاری از ایشان نام برد که هنوز هم مجوز چاپ دریافت نکرده‌اند.

افروزمنش در بخش معرفی ادامه داد: محمدهاشم اکبریانی از جمله نویسندگانی است که در سال‌های اخیر چندین اثر از ایشان پشت در‌های سانسور مانده ولی به تازگی، یکی دوتای آن‌ها مجوز چاپ گرفته است و امیرحسین خورشیدفر، هم به علت روزنامه‌نگار بودنش از سانسور عذاب کشیده و هم برای انتشار کتابش که پیه سانسور به آن ساییده شده است.

پس از معرفی مهمانان، افروزمنش دربارۀ موضوع نشست، شرح کوتاهی ارائه کرد و گفت: در ادامۀ نشست‌ها با موضوع داستان ایرانی، در این جلسه، مسئلۀ بررسی سانسور و به خصوص خودسانسوری در میان نویسندگان ایرانی و تأثیر آن بر تولید آثار و فضای داستان ایرانی بررسی می‌شود و در بخش اول از آقای چهل‌تن که از سابقون این قضیه هستند می‌خواهیم که صحبت کنند.

 افروزمنش خطاب به چهل‌تن پرسید: شما فضای کلی حال حاضر داستان را چه‌طور می‌بینید؟ سانسور چه اثری بر فضای داستان‌نویسی ما گذاشته؟ یا چه کارکردی داشته؟ به نظر شما آن را جلو برده؟ عقب نگه داشته؟ یا اصلاً متوقف کرده است؟

 

امیرحسن چهل تن

امیرحسن چهل تن

 چهل‌تن: سانسور، یک تخریب همه‌جانبه و عمیق است

چهل‌تن در پاسخ به سؤالات افروزمنش گفت: من به قدری در سال‌های اخیر راجع به سانسور حرف زدم که حالا چیز تازه‌ای به ذهنم نمی‌رسد. آخرین ‌بار هم در مجلۀ تجربۀ همین ماه. به نظر من سانسور یک تخریب همه‌جانبه و عمیق است. ولی اینکه می‌گویند اگر همین امشب سانسور برداشته شود،  به طور ناگهانی تعدادی شاهکارهای ادبی بیرون می‌آید، این حرف بیخودی است.  آیا می توانیم بگوییم کسی که با یک ویروس یا میکروب مریض شده و پدرش درآمده، وقتی با آنتی‌بیوتیک این میکروب کشته شود، می‌تواند در دو استقامت شرکت بکند؟ یا اینکه باید چند سالی دورۀ نقاهت را طی کند تا این بدن آمادگی زندگی طبیعی را پیدا کند؟

دوعنصر ادبیات، سکس و سیاست است

چهل‌تن ادامه داد: ادبیات، آن‌طور که در تمام دنیا موجود است و ما آن را می‌شناسیم و سابقۀ هزار ساله از آن داریم، دو عنصر مهم دارد که نمی‌توان آن‌ها را از ادبیات و شاید از هنر حذف کرد: سکس و سیاست.

سکس همان اروتیسمی است که  ما  در همۀ ادبیات هزار ساله‌مان داریم. سیستم آموزشی ما بر وجه اسکولاستیک یا آموزشی  این ادبیات هزارساله تأکید می‌کند. اما آن‌هایی که مثنوی خوانده‌اند، آن‌هایی که سعدی خوانده‌اند، حالا من از عبید زاکانی و سوزنی سمرقندی و ده‌ها تن دیگر صحبت نمی‌کنم، آن‌هایی که حافظ را بدون تفاسیری که آن را دفرمه می‌کنند، عمیقاً و دقیقاً می‌خوانند، آن‌ها می‌فهمند که من چه می‌گویم.

آیا اگر در کتاب‌های پزشکی از اندام پنهان نام برده شود، بی‌اخلاقی است؟

چهل‌تن دربارۀ موضوع اخلاق در ادبیات که مدام روی آن تأکید می‌شود، گفت: آیا اگر پزشکی از اندام‌های پنهان نام ببرد، متهم به بی‌اخلاقی است؟ آیا اگر به طبیب مراجعه کنیم و طبیب بنا به اقتضای کارش هر بخشی از بدن را معاینه کند، ما می‌توانیم بگوییم او مرتکب عمل غیر اخلاقی می‌شود؟

آیا مثنوی مولانا، کسی را فاسد کرده است؟

چهل‌تن ادامه داد: در مثنوی مولانا یا در هزلیات سعدی داستان‌های جنسی داریم، در نود درصد ادبیات کهن ایران، معشوق مذکر وجود دارد. آدرس‌های عوضی به ما داده می‌شود. کسانی که دستی در نوشتن دارند، می‌دانند اگر از کلمۀ شراب استفاده شود آن را حذف می‌کنند. حالا فرض کنید اگر کلماتی مانند شراب، معشوق یا میخانه را از دیوان حافظ بردارند. چه چیزی باقی خواهد ماند؟

یکی از نویسندگانی که خیلی سانسور می‌شود و در ایران هم کارهایش لت‌وپار شده به دست ما می‌رسد، خانم ایزابل آلنده است. اروتیسم بخشی از ساختار رمان‌های ایشان است و اگر نسخۀ انگلیسی را با یکی از ترجمه‌های ایرانی مقایسه کنید، متوجه می‌شوید که چقدر فرق دارند.

 گاهی اوقات ایراد می‌گیرند: جوان‌ها، جوان‌ها! مگر مثنوی مولانا که در بسیاری از خانه‌ها هست، در اختیار جوان‌ها نیست؟ اصلاً شما از کسانی که فاسدند، با همان تعریفی که از فساد دارید بپرسید کدام‌یک از شما برای مثال با خواندن شعرهای فروغ فرخزاد فاسد شده‌اید؟ ببینید آیا یک نفر پیدا می‌کنید که بگوید من با خواندن ادبیات تبدیل به یک آدم فاسد یا یک آدم بزهکار شدم؟

سانسور، توجیه کذب است! آیا کسی حاضر است در آپارتمان بدون اتاق خواب و حمام زندگی کند؟

چهل‌تن ادامه داد: ما را با این توجیهات که غیرواقعی و کذب است و فقط توجیه سانسور است، ظاهراً خلع سلاح می‌کنند. در ادبیات چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد، چون در این‌صورت، نقض غرض می‌شود. ادبیات همان پناهگاهی است که ما باید تمام رازهای زندگی را در آن جست‌وجو کنیم. آیا کسی روی کرۀ زمین هست که حاضر باشد در آپارتمانی زندگی کند که اتاق خواب و حمام نداشته باشد؟ یعنی فقط نشیمن داشته باشد و آشپزخانه! اگر ادبیات به این‌طور خانه‌ای تبدیل شود، همان‌طور که این خانه قابل سکونت نیست، چنین ادبیاتی هم به درد نمی‌خورد.

ریشه‌های اروتیسم از شرق است

نویسندۀ «آمریکایی‌کشی در تهران» در ادامه گفت: من کاری به ادبیات غرب ندارم. اما ریشه‌های اروتیسم از ادبیات شرق است و به خصوص ادبیات ایران، که در ادبیات کلاسیک شرق یک سر و گردن بالاتر از مابقی است. ما این سابقه را داریم! چرا کسی با این‌ها برخورد نمی‌کند!؟

مثل این است که ما قسمت‌هایی از کتاب‌های پزشکی را حذف کنیم و بگوییم خوب نیست که ما دربارۀ بعضی اندام‌ها و بیماری‌های آن حرف بزنیم. آیا این توجیه، باورپذیر است؟ ما محدودۀ ممنوعه نداریم.کسانی که این محدوده‌ها را تعیین می‌کنند، اهداف دیگری دارند.

محمدهاشم اکبریانی

محمدهاشم اکبریانی

اکبریانی: وقتی ناشر گفت که غیرقابل چاپ است، گریه کردم!

پس از پایان سخنان چهل‌تن، افروزمنش خطاب به اکبریانی پرسید: طبعاً نمی‌توان از سانسور دفاع کرد. سانسور مدام در حال ضربه زدن است و فکر می‌کنم سابقه‌ای ۱۲۰ ساله در کشور ما دارد. اما کشورهایی هستند که شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعی مشابه ما دارند یا داشته‌اند؛ مشخصاً کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای اروپای شرقی که اتفاقاً نویسنده‌های بزرگی در همان دورۀ سانسور از میان آن‌ها به وجود آمده است. می‌خواهم بدانم آیا سانسور می‌تواند به طرقی حتی باعث افزایش خلاقیت شود؟ چنان‌که اشاره می‌شود، اگر اروپای شرقی، فضای غرب را تجربه می‌کرد، شاید برخی از آثاری که ما اکنون می‌خوانیم و لذت می‌بریم به وجود نمی‌آمد یا با کیفیت پایین‌تری بود. نظر شما چیست؟

اکبریانی پس از تأیید صحبت‌های مجری گفت: صحبت‌های زیادی در مورد اینکه سانسور نه مقبول است و نه مشروع صورت گرفته است. یک خاطره بگویم، خود من برای کتابی که نوشته بودم خیلی زحمت کشیده بودم و وقتی ناشر گفت که غیرقابل چاپ است، گریه کردم. در مورد سؤالی که شما مطرح کردید، حرف‌های زیادی گفته شده است. به نظر من بهتر است که بپرسیم، روشنفکران و نویسندگان ما  با سانسور چگونه برخورد کرد‌ه‌اند و در مبارزه با سانسور چه کرده‌اند. آیا مبارزۀ آن‌ها واقع‌بینانه بوده یا آرمانی و بدون نتیجه بوده است؟

اعتراض نویسندگان آمریکایی به داوران در اهدای جایزۀ نوبل به مارکز

اکبریانی ادامه داد: من مطلبی را در مورد مارکز به خاطر دارم که وقتی جایزۀ نوبل را برد، برخی نویسندگان آمریکایی به داوران اعتراض کرده بودند که شما باید به نویسندگان غربی امتیاز بیشتری بدهید. چرا؟ چون مارکز در یک کشور استبدادی اثر خود را ارائه داده است و او برای نوشتن و انتشار اثرش در شرایط استبدادی، لازم بوده که خلاقیت بیشتری به کار ببرد، هم در ارائه فرم و هم  محتوا تا بتواند آن را منتشر کند. بنابراین شرایط، او را در مقایسه با ما خلاق بار می‌آورد. ما این فشارها را نداشتیم و نمی‌توانیم آن خلاقیت‌ها را به وجود بیاوریم. در واقع این نویسندگان خواستار آن بودند که به همین دلیل امتیازات بیشتری به آن‌ها تعلق بگیرد و نه مارکز. بنابراین، می‌خواهم بگویم چنین شرایطی می‌تواند باعث شود که نویسنده ابتکار و خلاقیت داشته باشد.

نویسندگان با حکومت قهر می‌کنند ولی سینماگرها نه!

اکبریانی در ادامۀ صحبت‌های خود و مقایسه بین وضعیت سانسور در ادبیات و سینما، ضمن گواه گرفتن از حضور سروش صحت، گفت: سینماگران ما را ببینید. در سخت‌ترین شرایط که دوران آقای احمدی ‌نژاد بود، فیلمی به نام «جدایی نادر از  سیمین» بیرون آمد که جایزۀ اسکار را گرفت. اکثر هنرپیشه‌ها و کارگردان‌ها در جشنوارۀ فیلم فجر شرکت می‌کنند. آیا آن‌ها سیمرغ را تحریم می‌کنند؟ خیر، برای گرفتن سیمرغ تلاش هم می‌کنند. اما در مورد نویسندگان، وقتی که جایزه‌ای هم قرار است اهدا شود، سیل تهمت و افترا به سمت او جاری می‌شود که می‌خواهد جایزۀ حکومتی بگیرد. اگر قرار است، استبداد در حوزۀ ادبیات تأثیرگذار باشد، خب آن تأثیر را قطعاً در حوزۀ سینما هم خواهد گذاشت. چرا سینماگرهای ما می‌توانند در چنین شرایطی درخشش جهانی داشته باشند، ولی نویسندگان ما نه؟ من منکر تأثیرگذاری سانسور نیستم ولی به نظر من ضعف از ادبیات امروز ماست که باعث شده  درخششی نداشته باشم.

آن نوع مبارزه را که سینماگرها دارند، ادبیات ما ندارد

اکبریانی ادامه داد: کسانی که سریال‌ها را می‌نویسند، با سانسور مخالف‌اند، طبیعتاً مخالف‌اند، اما با دولت قهر نمی‌کنند، با حکومت قهر نمی‌کنند. سعی می‌کنند از طریق نوشتن، سانسور را پس بزنند. به نظر من آن نوع مبارزه را که سینماگرها دارند، ادبیات ما ندارد. ادبیات ما قبل از آنکه از سانسور ضربه بخورد، از ضعف نویسنده‌هاست که ضربه می‌خورد.

 

امیرحسین خورشیدفر

امیرحسین خورشیدفر

خورشیدفر: اولیس تا ده سال با سانسور مواجه بوده است

پس از اتمام سخنان اکبریانی، مجری خطاب به خورشیدفر گفت: از آنجایی که با هم همکار بودیم، می‌خواهم از حوزۀ مطبوعات شروع کنم. ما در اواخر دهۀ هفتاد و اوایل دهه هشتاد، روزنامه‌نگاری بشاش‌تری داشتیم، فضا بازتر بود، اما کم‌کم اتفاقی افتاد که روزنامه‌ها نه تنها دچار سانسور شدند، بلکه روزنامه‌نگارها خودشان وارد عرصه‌ی دیگری شدند به نام خودسانسوری. به طوری که من فکر می‌کنم اگر حتی الان، فضا به آن سال‌ها برگردد، ما روزنامه‎نگارهای ترسانی داریم که همچنان از نوشتن چیزی که فکر می‌کنند یا خبری که به دست می‌آورند، می‌ترسند و دچار یک هراس درونی هستند. با توجه به اینکه در حوزۀ ادبیات هم به عنوان نویسنده و هم منتقد و محقق کار کرده‌ای، این سؤال را از تو دارم که آیا این روند را در نسل خود ما و کارهایی که الان منتشر می‌شود، می‌بینی یا نه. فکر می‌کنی ما هنوز به آنجا نرسیده‌ایم و سانسور در واقع به علت فشارهای بیرونی آن است که اثرگذار می‌شود؟

خورشیدفر در پاسخ گفت: ابتدا نظرم را در مورد صحبت‌های قبلی می‌گویم. من با حرف‌های هر دو نفر، هم موافقم و هم مخالفم و فکر می‌کنم که اشکال ادبیات ما می‌تواند هر دوی این‌ها باشد. هم ضعف نویسندگان و هم وجود سانسور. اما بیایید این مسئله را با چیزی مقایسه کنیم، که گفته می‌شود مشابه شرایط ماست؛ اوایل دهۀ بیست، جویس، اولیس را می‌نویسد. ده سال بعد این کتاب در کشورهای انگلیسی‌زبان چاپ می‌شود، اول در نیویورک و پس از آن در لندن. یعنی رمانی که به طور مشخص در صدر انتخاب‌ها و رتبه‌بندی ادبیات جهان است، ده سال با سانسور مواجه بوده است.

ما موفق شدیم به سطح عجیبی از بلاهت برسیم!

خورشیدفر ادامه داد: دو محوری که آقای چهل‌تن از آن نام بردند، یعنی سکس و سیاست، در آمریکای لاتین و اروپای شرقی، که هر دوی آن‌ها با سانسور مواجه بودند، با یک درصد و تناسب دیگری وجود داشت. این نبود که مثلاً اگر اسم بازوی کاراکتری در داستان آورده شود، با سانسور مواجه شود.

سانسور همیشه ابلهانه است، اما ما موفق شدیم به سطح عجیبی از این بلاهت برسیم. برای مثال، شما کاراکتری را در داستان دارید که شامپو را از چمدان در می‌آورد که به حمام برود و با سانسور مواجه شده! چرا؟ چون ممکن است خواننده شخصیت زن داستان را در حال حمام کردن تصور کند! در رمان ترجمه‌شده‌ای دربارۀ دو نوجوان که گفته بودند، سن آنها را زیر سن تکلیف بیاورید که بشود  با هم دوست بمانند. این‌ها موارد واقعی است.

انواع خواهر، برادرها، نامزدی‌ها و غیره. در بلوک شرق و آمریکای لاتین با این قضیه مواجه نبودند! آن‌ها با ادبیات معترض سیاسی مسئله داشتند. آن‌ چیزی که ما در دو دوره‌ی دولت آقای احمدی‌نژاد  با آن مواجه بودیم که اصلا جای بحث ندارد.

در مورد بحث  خلاقیت و جمله‌ای که از پیکاسو به غلط نقل می‌شود، محدودیت زیبایی‌شناسی، یعنی مثلا نقاشی به جای استفاده از تمام رنگ‌ها با دو رنگ فضای جهان را بسازد، بنابراین ممکن است یک فضای خلاقانه ایجاد کند. نه اینکه حق نداری اسامی اعضای بدن را در داستان بیاوری. در دوره‌ی قبلی مجلس، یک لیست دوازده‌تایی ارائه داد، مثلا رابطه‌ی پیش از ازدواج در داستان‌ها نباشد.

ما یک سینمای مطلقاً ورشکسته داریم!

خورشیدفر در ادامه گفت: در مورد سینما من فکر می‌کنم آقای صحت با این حرف من موافق‌تر باشند که ما یک سینمای مطلقاً ورشکسته داریم. با یک فیلم موفق و خیلی درخشان، آن‌ها هم به راه‌حلی نرسیدند. برای مثال، شما می‌بینید که سریال‌های ترکی چه‌طور بیننده‌ها را درو کردند، در حالی که از نظر کیفیت هنری و غیره ویژه نیستند. ولی آن‌ها حد معقولی از نشان دادن سطح روابط خانوادگی را از لحاظ تصویری دارند، اگرچه قصه‌های آن‌ها ممکن است کمی تندروی داشته باشد.

سطوح مختلف سانسور

خورشیدفر دربارۀ چگونگی سانسور آثار مختلف توضیح داد: ما با سطح عجیبی از سانسور مواجه هستیم که معلوم نیست چیست! شما اگر نویسندۀ تازه‌کاری باشید که اولین اثر خود را برای ناشر کوچکی می‌برید، با یک سطح از سانسور مواجه می‌شوید و اگر آقای چهل‌تن به ناشری مثل چشمه یا مرکز بدهند، قاعدتاً آن را برمی‌گردانند. به طرز عجیبی سانسور برای آثار ترجمه، کمتر است. آیا این محدویتی که هست، موجب خلاقیت می‌شود؟ خیر، این محدودیت مشابه همان چیزی است که در فیلم «پنج مانع» از فون تریه وجود دارد.

در مورد مطبوعات، متأسفانه پدیده‌ای از مطبوعات وارد حوزۀ نشر کتاب ما شد که امیدوارم در دولت جدید تداوم پیدا نکند و آن ورود دایرۀ ممیزی در داخل حوزۀ نشر کتاب است.

خورشیدفر پس از ارائۀ توضیحاتی دربارۀ روند سابق ممیزی ادامه داد: وضعیتی به وجود آمد که در آن ناشر هم دست‌اندرکار صدور مجوز شود. شرایطی که ارشاد برای آن تعیین کرده بود از این قرار بود که اگر اثری برای دریافت مجوز به ارشاد داده شود و ارشاد مطلقاً به آن مجوز ندهد، پنج امتیاز منفی برای ناشر است و اگر برای مثال این امتیاز منفی به صد برسد، مجوز آن ناشر لغو خواهد شد. با این حال، ناشران کمی تن به این قضیه دادند. در همین شرایط من از نشر بیرون آمدم و البته فکر نمی‌کنم در حال حاضر این وضعیت تداوم داشته باشد. ابتکار این پدیده هم ابتدا در مطبوعات بود.

سروش صحت

سروش صحت

دعوت از سروش صحت برای پاسخگویی در مورد سانسور در حوزۀ سینما

پس از پایان بخش اول سخنرانی مهمانان نشست، مجری از سروش صحت خواست، با توجه به اینکه مدعوین سخنرانی، به سانسور در حوزۀ سینما هم اشاراتی داشتند، نظر خود را بیان کند و سروش صحت در پاسخ گفت: من با نظر آقای خورشیدی‌فر و اکبریانی هم مخالفم و هم موافق! با این قسمت از حرف‌های آقای خورشیدی‌فر موافقم که در تلویزیون و سینما هم ممیزی به مقدار خیلی خیلی زیاد وجود دارد. برای کار من که طنز است، شرایط سخت‌تر است و به همین نسبت هم با توجه به محدودیت‌های زیاد،کارها در این حوزه بی‌مزه شده است.

با این بخش از حرف‌های آقای اکبریانی هم خیلی موافقم که می‌گویند، تحت همین شرایط هم باید کار کرد. ما در تاریخ ادبیات، همیشه بالا و پایین بودن شرایط را داشتیم، ولی باید ادامه داد. به نظر من این بیت خیلی خوب است که می‌گوید:

طاعت ار دست نیاید گنهی باید کرد / در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

طنز هم اتفاقاً به شدت به سکس و سیاست وابسته است. اتفاقاً در سینما برای سکس و سیاست دستمان خیلی بسته‌تر است. ولی نمی‌شود که کار نکرد. کاش می‌شد! ولی حالا که نمی‌شود، باید راه دیگری پیدا کرد و من فکر می‌کنم می‌شود راه دیگری پیدا کرد.

***

این نشست با گفت‌وگوهایی بین مدعوین و پس از آن، پرسش و پاسخ ادامه یافت که در آن موارد زیر اشاره شد و یا مورد بحث قرار گرفت:

تحریف زندگی واقعی در سینما به علت سانسور، حذف فصل آخر از ترجمۀ خشم و هیاهو، رمان معروف ویلیام فاکنر، امکان مصالحه در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، موفق بودن فیلم‌ها و سریال‌هایی مثل طعم گیلاس و تولیدات مهران مدیری،  فشار سایر نهادها به ارشاد برای سانسور، غربال‌گری کتاب‌ها برای نگه‌داری در کتابخانه‌های مدارس و شهرستان‌ها، ناشناخته بودن نویسندگان در بین مردم، شکایت از رمان یعقوب یادعلی، شکایت ایران‌خودرو از پدرام رضایی‌زاده، خالی شدن زبان از استعاره در آثار نویسندگان ایرانی و…

گزارشگر: معصومه فرید | عکس: سید محمدنوید بدیع زادگان

ادبیات اقلیت / ۲۴ بهمن ۱۳۹۴

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا