دربارۀ رمان سالتو نوشتۀ مهدی افروزمنش Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ معصومه فرید: رمان سالتو را مهدی افروزمنش نوشته و نشر چشمه در سال 95 چاپ کرده است. این دومین رمان نویسنده است. اولین رمان او با نام ‌تاول در سال 9 ادبیات اقلیت ـ معصومه فرید: رمان سالتو را مهدی افروزمنش نوشته و نشر چشمه در سال 95 چاپ کرده است. این دومین رمان نویسنده است. اولین رمان او با نام ‌تاول در سال 9 Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » دربارۀ کتاب » دربارۀ رمان سالتو نوشتۀ مهدی افروزمنش

دربارۀ رمان سالتو نوشتۀ مهدی افروزمنش

دربارۀ رمان سالتو نوشتۀ مهدی افروزمنش

ادبیات اقلیت ـ معصومه فرید: رمان سالتو را مهدی افروزمنش نوشته و نشر چشمه در سال ۹۵ چاپ کرده است. این دومین رمان نویسنده است. اولین رمان او با نام ‌تاول در سال ۹۴ برنده‌ی جایزه‌ی هفت‌اقلیم شد.

ماجرای رمان سالتو از  دیدار تصادفی کشتی‌گیری ۱۶ساله، از طبقه‌ی پایین جامعه به‌نام سیاوش، با نادر و سیا در یک سالن کشتی و در زمان برگزاری یک مسابقه آغاز می‌شود. مهارت سیاوش، در کشتی گرفتن، توجه نادر و سیا را به خودش جلب می‌کند؛ به طوری که نادر در صدد کمک کردن به او برای پیشرفت در کشتی برمی‌آید.

سیاوش خودش را اهل «جزیره» معرفی می‌کند و کم‌کم معلوم می‌شود که این جزیره نه خارج از تهران بلکه جایی در کنار ریل‌های راه‌آهن حوالی محله‌ی«فلاح» است. او به همراه کودکان دیگری از جزیره که در میدان توحید به دست‌فروشی، شیشه‌پاک‌کنی ماشین‌ها و… مشغولند برای فردی به‌نام «داوود لجن» کار می‌کند. ادامه‌ی داستان شرح ماجراهایی است که با نزدیک شدن سیاوش به نادر و سیا برای او پیش می‌آید. نادر نه با حسن‌نیت و خیرخواهی بلکه با هدف رسیدن به مقاصد شوم خودش است که به سیاوش کمک می‌کند؛ او را از جزیره بیرون می‌کشد، نزد یک مربی خوب در سالن کشتی ثبت‌نامش می‌کند و…

«جزیره» محله‌ای است تک‌افتاده در کنار ریل‌های راه‌آهن. ساکنان بیرون از آن وقتی سراغ اهالی جزیره می‌آیند که یا نقشه‌ای شوم در سر داشته باشند مثل خالی کردن گردوها برای پر کردنشان با مواد یا بخواهند با لودرهاشان خانه بر سر آن‌ها خراب کنند. آنچه ناخودآگاه هنگام خواندن کتاب برای مخاطب پیش می‌آید، نه قیاس طبقه‌ی بالا و پایین جامعه، بلکه مقایسه‌ی وضعیت افرادی برخوردار از «خرده‌فرهنگ کجرو[۱]»‌ اما در وضعیت‌های اقتصادی کاملاً متفاوت است.

سیاوش کشتی‌گیری‌ است که نه فقط روی تشک کشتی بلکه هماره در زندگی‌اش در حال کشتی گرفتن است: با داوود لجن در چالِ جزیره، با افکار مشوشی که، مثل مورچه‌های گاوی دم‌قرمز، مغزش را به خارش می‌اندازند، با رؤیای «رؤیا»‌یی که پروانه‌ی خالکوبی‌شده روی کمرش پرواز می‌کند و تا برسد به سرشانه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود.

داستان را راوی اول‌شخص و بر اساس جهان خود روایت می‌کند. با این‌حال، هر یک از شخصیت‌ها خصوصیات منحصربه‌فرد خود را دارند: «نادر» قاچاقچی‌ای که به کشتی و حیات‌وحش علاقه‌مند است و برای تفهیم حرف‌های خود به دیگران، مدام از زندگی جانوارن مثال می‌آورد: نهنگ‌ها، سوسک‌ها، پنگوئن‌ها، کانگوروها و… «سیا» مرد آرام و خونسردی که عاشق رنگ‌های جیغ است… ژستش با یک استاد دانشگاه هنر مو نمی‌زند اما خطرناک‌ترین آدمی‌ است که سیاوش به عمر خود دیده… استاد فاسد کردن سازوکارهای قانونی؛ قاچاقچی‌ای که علاوه بر روزنامه و مجله، داستان و رمان هم می‌خواند و «رؤیا»‌یی که دختر عزیز مطلا، شریک اشرف پهلوی‌ است؛ همسر نادر و در آرزوی بچه‌دار شدن.

در میان ورزشکاران دیروز و امروزِ این رمان خبری از روحیه‌ی اخلاقی ورزشکاری نیست. آن‌ها روی حریف «سُر خورده»ی خود فن می‌زنند؛ او را انگشت می‌کنند؛ برای کم شدن وزنشان روی باسکول شورت خود را از پا درمی‌آورند و دیگری را با انداختن زالو روی بدنش می‌کشند.

رمان داستان‌هایی پرکشش و جذاب دارد. گاهی ماجراها دور از باور است. شخصیت‌ها کم‌وبیش خوب پرداخته شده‌اند و… با این‌حال خرده‌ایراداتی نیز بر آن وارد است: گاهی ساختار جمله‌ها به هم ریخته و درک آن‌ها نیاز به بازخوانی مخاطب دارد یا این‌که داستان برای شخصیتی به نام «سیمین» هیچ کارکردی قائل نیست و…

در آخر اینکه حضور شخصیت‌های متنوع از اقشار، طبقات، دسته‌ها و گروه‌های متنوع در داستان ایرانی می‌تواند خلئی را پر کند که در آن مخاطب ایرانی در تلاش برای همذات‌پنداری با شخصیت‌های هم‌وطن و برخوردار از شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… مشابه با خود است.  این رمان نیز، با پردازش شخصیت ورزشکاری در آرزوی قهرمانی جهان در بستر حوادث و ماجراهای گوناگونِ برخاسته از جبر حاکم بر اجتماع، محله و رویدادهای زندگی‌اش، توانسته نقش خود را در پر کردن بخشی از این خلأ ایفا کند.

——

[۱] . خرده‌فرهنگ به مجموعه‌ای از ارزش‌ها، سلوک‌ها، شیوه‌های رفتار و طرز زندگی یک گروه اجتماعی اطلاق می‌شود که از فرهنگ مسلط جامعه مفروض متمایز ولی با آن مرتبط است. هر جامعه از اعضای خود انتظار دارد از ارزش‌ها و هنجارها پیروی کنند، امّا همواره عده‌ای هستند که این ارزش‌ها را زیر پا می‌گذارند. کسانی را که با جامعه هم‌نوا هستند بهنجار و آنان را که هم‌نوایی ندارند، نابهنجار می‌گویند. کج‌روی را می‌‌توان ناهم‌نوایی با مجموعه هنجارهای معینی تعریف کرد که شمار بسیاری از افراد یک خرده‌فرهنگ پذیرفته‌اند.

ادبیات اقلیت / ۲۳ شهریور ۱۳۹۶

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا