کلاهی که سر ما رفته است
گفت بسم الله الرحمن الرحیم کلاهی است که سر ما رفته است. و همه خندیدند. خوشم نیامد. اگر الان بود، پا نمیشدم، کولهام را به دوش نمیکشیدم، موبایلم را خاموش نمیکردم... ...
ادامه محتوا ›گفت بسم الله الرحمن الرحیم کلاهی است که سر ما رفته است. و همه خندیدند. خوشم نیامد. اگر الان بود، پا نمیشدم، کولهام را به دوش نمیکشیدم، موبایلم را خاموش نمیکردم... ...
ادامه محتوا ›اولین روزی را که با کاوه سلطانی در کافه کتاب رادین آشنا شدم، به خاطر دارم. برایم داستان خواند. راستش داستان خوبی نبود. ...
ادامه محتوا ›گفت من از رازداری لذت میبرم. برایم فقط یک آموزۀ اخلاقی نیست. او درست میگوید. راز، هرچه باشد، قوی است و راز را نگاه داشتن و فاش نکردن، ذخیره کردن شادی است. ...
ادامه محتوا ›زندگیهای پر از نقاط اضطرار و ناچاری، شادترند از زندگیهایی که پر از دوراهیهای امکان و شرایط رفاه پر از اما و اگرند. آدم مضطر اما و اگر نمیکند. ...
ادامه محتوا ›چهل و هفت سال پیش، مادرم میرفته کلاس گلدوزی و کارهای نیمهکاره از آن دوران در یکی از بقچههایش مانده بوده است. ...
ادامه محتوا ›خبر مرگ کاوه سلطانی دیر به گوش دیگران رسید. و به گوش ما هم. خبر مرگ آن دیگران زود به گوش کسی رسیده بود؟ کاوه سلطانی را امروز... ...
ادامه محتوا ›این دو داستان پس از مرگ نویسنده و به همراه یادداشت ضمیمۀ آن که برای سایت ایمیل شده است، منتشر میشود. کاوه سلطانی نوشت... ...
ادامه محتوا ›خواستن یک شخص محبوب با نگاه داشتن آن شخص، دو چیز جداست و زندگی همان تلاش برای نگاه داشتن است نه خواستن. عشق رابطۀ ملتهبی است و بر ناهمزمانیها استوار است... ...
ادامه محتوا ›یک بررسی آماری نشان داده است که انسانهای شاد بیشتر از انسانهای افسرده، در بحثهای جدی شرکت میکنند. ...
ادامه محتوا ›ادبیات اقلیت ـ “شعلههایی که سرچشمۀ شادیاند” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو: *** نه، آتشی که در آشپزخانه و زیر ظرف غذا روشن است، منظورم نیست. آن شعلهها آبی و منظماند. من از شعلههای سرخ و نامنظم حرف میزنم که چشمۀ شادیاند. شاعر گفته است: «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین.» این مرور گذران عمر خیلیها را غمگین میکند. حسرت میآورد که چرا در زندگی فلان نکردم و چرا او را از خودم راندم و چرا نگ ...
ادامه محتوا ›