بالۀ فارسی و یک شعر دیگر از هوشنگ ملکی
![بالۀ فارسی و یک شعر دیگر از هوشنگ ملکی بالۀ فارسی و یک شعر دیگر از هوشنگ ملکی](http://aghalliat.com/filam/uploads/2018/10/aghalliat.com-hooshang-maleki.jpg)
ادبیات اقلیت ـ بالۀ فارسی و یک شعر دیگر از هوشنگ ملکی:
.
بالۀ فارسی
.
ا ل و
الو یک دو سه آزمایش میکنم
با دلھره
این فرم مقدس را برای اجرای بالۀ فارسی کلمات
کلمات ورزیدهای که در میدان شاھنامه شانه به شانۀ رستم جنگیدهاند
و از کورۀ گداختۀ دیوان خورشید گذشتهاند
تزریق میکنم رفتار مدرن را
در مغز استخوان رقاصهھایی که با ساز رودکی رقصیدهاند
و در مغز استخوان رقاصهھای بزمھای شبانۀ نظامی
.
الو یک دو سه آزمایش میکنم
حنجرۀ زخم شیطان را
برای خواندن آواز سحرآمیز آخر
اھالی محترم جھان!
این بار ھمه دعوتاید به انعطاف
به کرشمۀ کلمات
به انحنای اندامھای تراشیده از موم
و به وسوسۀ خواندن بالۀ مکتوب
و این کتابی است که میتوان در آن شک کرد
شکی که میتوان از آن گذشت
شک شیشهای
که مثل نور میتوان از آن گذشت
و رفت تا ھفت متن تاریک
.
مینشینم پشت میز
و جھان تلخ را میریزم در یک استکان کمرباریک
که انحنای گرم انداماش یادآوری توست
وقتی که روی سن تو را از زمین میکندم
و تو عروج میکردی مانند یک حباب
در میان کف مرتب تماشاچیان
تو را در میان دو دستم میگیرم
و فوت میکنم به سمت ملکوت
ھمرقص سفید سبک
قاصدک بیخبر از دنیای تنبلھا
تو را فوت میکنم
میروم مینشینم کنار تماشاچیان
روی یکی از صندلیھای دقیق
و خیره میشوم در اجرای خودجوش کلمات
فقط گاھی دوربینام را در میآورم و عکس میگیرم از لحظات با شکوه
اھالی محترم جھان!
ھمه دعوتاید به چوپی
به بلندترین زنجیرۀ انسانی تاریخ
بھانه ھم دستتان ھست زمین بگذارید
و برای چند دقیقه دست بگیرید و
سهیم شوید در این منحنی موزون
.
یک مقدار جمعتر!
عکاس عقب میرود تا عکس دستهجمعی بشریت را بگیرد
آنقدر عقب که از لبۀ خواب پرت میشود پایین
عکاسِ عصبی سرش را بلند میکند
و از خسوف عکس میگیرد
میبخشید که سایۀ پلید زمین ما افتاده روی ماه شما میبخشید
عکاس عکس خودش را در ماه میگیرد
و عکس دسته جمعی دو نسل ماه گرفته را
میبخشید که با خرافه صورتتان را سرخ میکنیم میبخشید!
.
مداد جادو را میزند به کوه ھیچ
و دوازده مجموعۀ عجیب میافتد روی پیشخوان زمین
و این است معجزۀ پیامبر بیکتاب
فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم
وای بر کسانی که کتابی از درخت مینویسند و در سایهاش مینشینند
عکاس عقب میرود عقبتر میرود
و از لحظۀ آفرینش عکس میگیرد
از لحظهای که بالرین ھزار دست میرقصد
و مخاطبان خودش را خلق میکند
و وای بر خالق بیخلاقیت!
.
با گیپور و نقره در مرکز دایره میرقصد
خدای سفید
ملکۀ عزیز کلمه
در مرکز دایرهای که ترسیم شده است روی دریای یخزده
الههای که رفتار تو را دارد
وقتی فیالبداهه زانوی راستات را میچسباندی به سینه
و میچرخیدی دور مفھوم مبھم خودت
وقتی دست چپات را میگذاشتی در دست من
تا جوانترین پرگار زمین شویم
و دایرۀ ھستی را ترسیم کنیم روی جاودانگی یخ
دایرۀ ھستی را ترسیم میکردیم و نمیدانستیم حتمن آن پایین
یک اره ماھی دارد با وسوسۀ جویدن دایره کلنجار میرود
وای بر کسانی که پوتینھایشان را واکس میزنند
برای شکستن حرمت پاتیناژ
و وای بر کسانی که با مارش نظامی از وسط موسیقی نرم میگذرند
و استخوان به ھم چسبیدۀ یک زوج را اره میکنند
.
وسط تمام اجراھا
ما مطمئن بوده و ھستیم
ھمیشه آن پایین یک گله ارهماھی دارند با وسوسۀ جویدن دایره کلنجار میروند
.
(آنتراک اجباری)
.
همزمان قطع میشود
برق و موسیقی و ارتباط
وقتی آقای رعد و برق دستھایش را به ھم میزند
و تماشاچیان ھراسان ھجوم میبرند به سمت مستطیل نیمه روشن
مستطیلی که اگر بشود از آن گذشت
میتوان زیر رحمت نور
ظلمات سالن را از تن شست
اما دری به ھیچ کجا باز نمیشود
اینجا سینما رکس تھران است
و شیطان ملکی دارد با گلوی زخم اپرای سنگین کلمات را اجرا میکند
کلمات خامی که از اعماق میآیند
و در پالایشگاه مجازی شعر تصفیه میشوند
پالایشگاھی مدرن
که تمامن به دست شاعران غیور داخلی مونتاژ شدهاند
الو یک دو سه آزمایش میکنم
قابلیت اشتعال کلمات را
در آتش خشم بوقلمونھای انقلابی
.
آنتراک جھنمی به پایان میرسد
بچهھایمان خمیازه میکشند و از استخوان سوختۀ نسل ما بیرون میآیند
خاکستر شانهھایشان را میتکانند
سینهھای شان را صاف میکنند
الو یک دو سه آزمایش میکنیم
فرکانس جدید شعر معاصر را
اینجا یکی از زیرزمینھای تھران است
اھالی محترم جھان!
با عرض پوزش به خاطر وقفهای که در ما افتاد
نظر شما را به ادامۀ ایران جلب میکنیم
به ادامۀ سماع – بالۀ فارسی کلمات
ا ل خ.
.
***
پلۀ قرمز
.
چیزی از صبح نمانده
به جز یک عقربه که روی ساعت ۷ است
و چند گنجشک خشک روی دیوار پذیرایی
چیزی از او نمانده به جز سایۀ گرد عینکاش
و چیزی از رنگ نمانده به جز سفید تلخ
چیزی از نقاش نمانده به جز کمی سھراب و کمی گردن خشک
بیرون ھوا ھنوز تاریک است
اما چیزی به صبح نمانده داخل تابلو.
ادبیات اقلیت / ۱۶ مهر ۱۳۹۷
***
دو مجموعه شعر ریزوم و کاسیت در فروشگاه سایت ادبیات اقلیت
![](http://aghalliat.com/filam/uploads/2017/03/aghalliat.com-telegramchanel3-1.jpg)