::مدرسه خوشبختی::
دربارۀ دلالان زندگی
ادبیات اقلیت ـ “دربارۀ دلالان زندگی” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو:
***
جمعیت دلالان باید دوباره بالا برود. دلالان باید به جایگاه بزرگوارشان بازگردند. آنها که بازوی یکی از طرفین را میگیرند و به کناریش میکشند و در گوشش نجوا میکنند. بعد میآیند سراغ این طرف و در گوش او نجوا میکنند. نجواهای دلال، وزوزهای خوشایندی میشوند و دو طرف را به خلسۀ آشتی، به مستی یک معامله فرومیبرند و سرانجام، دوطرف با هم دست میدهند و معامله تمام میشود و چرخ زندگی به راه میافتد. خیلی از آنهایی که قهرند، ته دلشان دنبال بزرگی، پختهای، ریشسفیدیاند که جلو بیفتند و شامی بدهد و آنها را به آشتی برساند، اما به زبانش نمیآورند. به زبان نمیآورند که دلشان آشتی میخواهد یا از آن موضع سفتی که سر قیمت داشتهاند، عقب نشستهاند. شما در فامیل و آشنا از این میانجیها دارید؟ این قبیل آدمها یا در پیرامونت هست یا نیست. اینها را نمیشود به اختیار خودت درست کنی، و منصب میانجیگری به او ببخشی. بخت است. اتفاق است. شانست بگوید، در سلسلۀ آشناها، یکی داشته باشی. از این وزوزگرهای خوشایند دم گوش تو و آن. از این ائلچیهای خواستگاری گردهها از مادینگیها. بخش بزرگی از شادی در اقلیم برزخی میانهها، خاموش نشسته است، و به دست میانجیها و دلالان رو میآید. شبکههای اجتماعی مجازیاند و به قلبها (چشمۀ واقعیت) هنوز حساس نیستند و ناز نمیکشند و گوشها را نمیشناسند. چشمشناسند و تصویر میفهمند. و پول، دنبال پولاند. من از دلالان زندگی حرف میزنم، از نجواگران.
(یادداشتهای اینستاگرامی مرتضا کربلایی لو)
ادبیات اقلیت / ۲۶ شهریور ۱۳۹۷