فرمان حماقت * / اخلاقیات ِآخرالزمانی یا هبوطِ دیجیتالیِ روح Reviewed by Momizat on . فرمان حماقت * [اخلاقیات ِآخرالزمانی یا هبوطِ دیجیتالیِ روح]  امیر قنبری فرض کنید بحث از هنرمندی است که قربانیِ قریحۀ طوفانی‌اش شده و در بی امکاناتیِ مطلق و محصو فرمان حماقت * [اخلاقیات ِآخرالزمانی یا هبوطِ دیجیتالیِ روح]  امیر قنبری فرض کنید بحث از هنرمندی است که قربانیِ قریحۀ طوفانی‌اش شده و در بی امکاناتیِ مطلق و محصو Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » اقلیم هنر » فرمان حماقت * / اخلاقیات ِآخرالزمانی یا هبوطِ دیجیتالیِ روح

فرمان حماقت * / اخلاقیات ِآخرالزمانی یا هبوطِ دیجیتالیِ روح

فرمان حماقت * / اخلاقیات ِآخرالزمانی یا هبوطِ دیجیتالیِ روح

فرمان حماقت *

[اخلاقیات ِآخرالزمانی یا هبوطِ دیجیتالیِ روح]

 امیر قنبری

فرض کنید بحث از هنرمندی است که قربانیِ قریحۀ طوفانی‌اش شده و در بی امکاناتیِ مطلق و محصور در فضایی بسته، از اثرِ «عذاب» نبوغی سرکش و طغیانگر و خلاقیتی انفجاری مجبور می‌شود با مدفوعِ خود روی پوستِ بدنش «رمان» یا «شعر» بنویسد یا «نقاشی» بکشد. آیا او مرتکب عملی «غیر اخلاقی» شده است؟ آیا باید او را به خاطرِ ابزارِ کارِ نه چندان بهداشتی‌اش سرزنش کرد یا جریانی که او را وا می‌دارد تا در «برهوتِ حقیقت» به دیگری [/ضدِ خودش] بدل شود؟ آیا او یک «نجس» است و باید سوزانده شود؟ به‌راستی، در این‌جا، گیوتینِ اخلاقیات گردن چه کسی را باید بزند؟ گردنِ او که «خلق» می‌کند یا من که خلاقیتِ او را «انکار» می‌کنم؟

فرض کنید عده‌ای از پوستِ بدنِ یک انسان زنده برای تهیۀ جلدِ یک کتاب استفاده کردند و آن کتاب [که برایشان بسیار اهمیت دارد] اثرِ خارق‌العاده‌ای روی زندگیِ فوجِ عظیمی از انسان‌های دیگر داشته باشد. آیا کاری که آن‌ها انجام داده‌اند، کاری ارزشمند است یا این‌که آن‌ها به شکلی وحشیانه دست به جنایتی هولناک زده‌اند؟

فرض کنید قاضی پرونده‌ای هستید که در اثر سقوطِ هواپیما، عده‌ای مجبور شدند برای زنده ماندن، در یک جزیرۀ متروک و دورافتاده، از گوشتِ همسفرانِ زنده و مردۀ خود تغذیه کنند تا زنده بمانند. آیا به آن‌ها به چشمِ یک «قهرمان» نگاه می‌کنید یا مُشتی «دگرخوار»؟ برای نمونه، در اروپا و آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر به فعالیت در «صنعتِ پورنوگرافی» [بازی در فیلم‌های پورن/ جنسی] به چشمِ یک «شغل» [/Job] نگاه می‌شود و برخی از بازیگرانِ این فیلم‌ها به خاطر خلاقیت‌های فردی و تعدادِ بالایِ فیلم‌هایی که بازی کرده‌اند به «بِرَند» بدل شده و نامشان در کتابِ گینِس ثبت می‌شود، اما این فعالیت در بسیاری از کشورها امری غیر اخلاقی، مطرود، زیرزمینی و خلافِ قانون تلقی می‌شود و همۀ عواملِ تولیدِ آن به جهتِ ترویجِ هرزگی تحتِ پیگردِ قانونی قرار می‌گیرند و «مجرم» شناخته می‌شوند. به نظر شما اگر یک نفر از افراد قبیله‌ای آدمخوار، در قلبِ جنگل‌های آمازون یا کنگو، از خوردنِ گوشتِ آدم پرهیز کند، دست به عملی اخلاقی زده است یا این‌که با تمرد از آیینِ اجدادیِ قبیله به شکلِ احمقانه و خطرناکی خودش را به وعدۀ غذاییِ هم قبیله‌هایش بدل می‌سازد؟ یا اگر کسی سرِ چهارراهی در مَنهَتَنِ نیویورک، هنگام ظهر، در میانِ سیلِ ترددِ شهروندانِ امریکایی، به یکباره، شروع به خواندنِ اذان نماید، باعثِ رستگاری و آرامشِ دیگران می‌گردد یا این‌که ناخواسته همه را به دلیلِ ترسِ از حملاتِ تروریستی وحشتزده ساخته و فوراً توسطِ اِف. بی. آی دستگیر می‌شود.

می‌بینید چه مرزِ باریک و تعریف‌نشده‌ای بینِ «اخلاق» و «غیر اخلاق»، در یک سازۀ بزرگ به اسمِ جهان، وجود دارد.

اما اگر بخواهیم به بحث شروع این یادداشت برگردیم و سعی کنیم به شکل مصداقی از هنرمندانِ در مُحاق مانده حرف بزنیم، باید برای نمونه از ایناریتوی مکزیکی بگوییم؛ اَلِخاندرو گونسالِس ایناریتو، برعکسِ بسیاری از هنرمندانِ هنجارگریز و البته «جریان‌ساز» [چارلز بوکوفسکی، لویی فردینان سِلین، ژان ژُنه، مارکی دو ساد و غیره] نه ضدِ اخلاق بلکه هنرمندی است آزاد [/لیبرتن] که خود را به هیچ وجه محدود نمی‌کند تا از نمایش سکس، خشونت و بی اخلاقی‌های فردی، اجتماعی و سیاسی در جوامع انسانیِ امروز [که ارتباطاتی عمیقاً «ناپایدار» بر آن حکم‌فرماست] بپرهیزد و چهره‌ای «تطهیرشده» و «جعلی» از اجتماعِ پیرامونِ خود [/مکزیک] ارائه دهد. در ضمن باید اعتراف کرد که فیلم‌های او غالباً فیلم‌هایی خشن و شدیداً مردانه است که در بسیاری از روایت‌هایش مرزِ باریک شدۀ اخلاقیاتِ انسانِ هزارۀ سوم، باریک و باریک‌تر به نمایش گذاشته می‌شود؛ به طوری که تمامِ مرزبندی‌هایی را که از بچگی در ذهن ما نشانه‌های یک «اخلاقِ بزرگ» بود، مخدوش می‌سازد. او یک هنرمند «مرزشکن» است و به شکلِ هولناکی بر این باور است که بزرگ‌ترین فریبِ شیطان این بود که همه را متقاعد کرد «وجودِ خارجی» ندارد.

بیایید ماشینِ شکنجه‌های معنوی را عاشقانه روغنکاری نکنیم و «در نویسنده [یا به معنای عام، هنرمند] حرکتی را به رسمیت بشناسیم که بی‌وقفه و تقریباً بی واسطه از «هیچ» به سوی «همه چیز» می‌رود. بگذارید نفی‌ای را در او بازیابیم که از ناواقعیتی که در آن به حرکت درمی‌آید خشنود است، زیرا نفی می‌خواهد محقَق شود و تنها با نفی چیزی واقعی می‌تواند محقَق شود، واقعی‌تر از کلمات.»

* نام اثری از هیرونیموس بوش

ادبیات اقلیت / ۱۸ مهر ۱۳۹۶

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا