گزارشی از همخوانی کتاب ابریشم در مرکز فرهنگی گذار ـ استانبول
ادبیات اقلیت ـ دومین و سومین نشست از نشستهای مرکز فرهنگی گذار با همخوانی کتاب ابریشم نوشتۀ السّاندرو باریکّو برگزار شد.
این نشستها در روزهای جمعه ۲۴ و ۳۱ دسامبر ۲۰۲۱ (۳ و ۱۰ دی ۱۴۰۰) از در کافه سامسای استانبول برگزار شد.
ابریشم برگردانی است از متنِ اصلیِ ایتالیایی که در ۱۵۹ صفحه به فارسی منتشر شده است.
نویسنده در مقدمۀ این کتاب مینویسد: «این یک رمان (romanzo) نیست؛ و همینطور یک داستان کوتاه (raconto). این یک storia (سرگذشت / تاریخ) است. با مردی آغاز میشود که دنیا را مینوردد و با دریاچهای پایان مییابد که سر جایش بیحرکت افتاده، در یک روز بادی. مرد، هروه ژونکور نامیده میشود. دریاچه معلوم نیست…»
در این برنامه با حضور علاقهمندان، متن کامل این کتاب همخوانی شد و شرکتکنندگان دربارۀ این کتاب سخن گفتند.
بخشی از سخنان شرکتکنندگان در جلسه از این قرار است:
اوج و فرود داستانی ابریشم، شبیه یک تجربۀ موسیقایی است. فراز و فرود متناوبِ حسابشدهای که شبیه یک سمفونی عمل میکند. زندگی هروه ژونکور بادی است که از لاویهدیو تا انتهای جهان، تا ژاپن در وزش است. مسیر را طوفانی و با سرعت طی میکند، نسیموار (پیاده، قدمزنان) به انتهای جهان میرسد، طوفانی راه بازگشت را (آن بند تکرار شوندۀ رفت و برگشتش) میپیماید و نسیموار (باز هم پیاده، قدم زنان) روز نیایش بزرگ به لاویهدیو میرسد.
این نوسان آهنگین از هر زاویهای در رمان قابل لمس است: چه در مواجهه با روایت قصهگون ابریشم (هروه میان زیبایی و جذابیتی دور و موهوم، و حضور شفاف و وفادارانهی دو زن در نوسان است)، چه در چینش فصلها (میان صرفهجویی وسواسی در حجم نوشتار، و تکرار بندهایی که تبدیل به ترجیعبند میشوند.)
جالب اینکه، اگرچه در ابریشم بهوضوح با شکل تازهای از نوشتار طرفیم، اما رمان ابداً تن به جداسازی و دوگانهسازی فرمش از روایت (آن مرضِ همیشگیِ خوانندگانِ تفسیرگر) نمیدهد؛ چنان ظریف و درهمبافت است که انگار برای سرک کشیدن و کاویدن در آن تاروپودی برای دیدن و بیرون کشیدن وجود ندارد. ابریشم است، انگار هیچ را میخوانی.
همچنین در یادداشت کوتاه یکی از شرکتکنندگان میخوانیم:
وقت بخیر آقای باریکو / همین دیروز ابریشم را خواندیم. توی یک کافه به اسم «سامسا» چند نفر بودیم. نوبتی خواندیم. آن هم به زبان فارسی. هر نفر، دو شماره میخواند. شما هر قسمت را با شماره از قسمت دیگر جدا کرده بودید. این را هم خودتان گویا گفتهاید که این کتاب رمان نیست. حکایت هم نیست. فقط یک قصه است.
این طور که ظواهر نشان میداد، همه از قصه خوشمان آمد. ترجمه هم روان بود و خوب. حدس ما این بود که دلیل این خوبی حفظ روح اثر و انتقال تقریباً، بدون تخریب آن، از متن اصلی بود به فارسی.
دیگر این که، باید بگوییم شما در گفتن و نگفتن مهارت خوبی دارید. جایی که لازم بود چشم خواننده پر میشد از تصاویر. از جزییات. ریز ریز و ذره ذره. و جایی که صلاح نمیدید با عبارت و جملهای رد میشدید. گویی در آن لحظه یک بخش از مغزتان ژاپنی کار میکرد یک بخش ایتالیایی. یکی در ایجاز و دیگری به اطناب. بیارجاع رد نشویم! آن نامه در آخر در برابر توصیف مرگ کودک.
اینکه از واقعهای تاریخی و مهم در تجارت و مؤثر در شکل تازۀ جهان، چنین حکایت یا قصه، و هر چه شما بگویید، نغز و لطیفی بکشید، بیرون جای آفرین دارد. طوری که هر کس بتواند برای خودش روایتی دیگر از معنا بسازد.
به هر حال سپاس ما را پذیرا باشید هم شما هم آقای نوکنده مترجم، که نمیدانیم چرا در مقایسه با ترجمۀ ترکی اثر، ترجمۀ ایشان یک قسمت کم داشت. عدد ایرانی اثر از ترکی آن یکی کمتر بود.
کتاب ابریشم برای نخستین بار در سال ۱۳۹۱ به همت انتشارات نیلوفر در ایران منتشر شده است.
در سومین جلسۀ همخوانی مرکز فرهنگی گذار، همچنین داستانی از فرناندو سورنتینو با عنوان «دوست من لوک» و نیز داستان کوتاهی از اعضای مرکز همخوانی شد.
این داستان در کتاب باغ تروتسکی: مجموعهداستانهایی از نویسندگان جهان با ترجمۀ محمدرضا فرزاد و نیما ملکمحمدی منتشر شده است.
مرکز فرهنگی گذار، برگزارکنندۀ نشستها و برنامههای فرهنگی، در سال ۱۴۰۰ در شهر استانبول ترکیه تأسیس شده است و برنامههای همخوانی کتاب این مرکز در کافه سامسای این شهر برگزار میشود.
برای پیگیری برنامههای این مرکز و اطلاع از برنامههای آیندۀ آن میتوانید صفحۀ اینستاگرام یا کانال تلگرامی این مرکز را ببینید.
مرکز فرهنگی گذار، از تمامی نویسندگان، شاعران، ناشران و اهالی فرهنگ و هنر در ایران و خارج ایران، برای همکاری و برگزاری برنامههای مشترک در استانبول و نقاط دیگر دنیا، دعوت میکند.
ادبیات اقلیت / ۱۵ دی ۱۴۰۰