سه شعر از مهدی شادمانی روشن Reviewed by Momizat on . بشتاب دختر درّهٔ گیلاس و کندو بشتاب عسل در دهان تو به اندازه شیرین... . مردی که شب‌ها جغد بود و روزها کلاغ اکنون چوب‌سیگاری گم شده است در شیب تند مسیری که تو می بشتاب دختر درّهٔ گیلاس و کندو بشتاب عسل در دهان تو به اندازه شیرین... . مردی که شب‌ها جغد بود و روزها کلاغ اکنون چوب‌سیگاری گم شده است در شیب تند مسیری که تو می Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » شعر » سه شعر از مهدی شادمانی روشن

سه شعر از مهدی شادمانی روشن

سه شعر از مهدی شادمانی روشن

بشتاب

دختر درّهٔ گیلاس و کندو

بشتاب

عسل در دهان تو به اندازه شیرین…

.

مردی که شب‌ها جغد بود و روزها کلاغ

اکنون

چوب‌سیگاری گم شده است در شیب تند مسیری که تو می‌پیمایی…

.

به شتاب

دخترک گذشت و

چوب‌سیگار نرم نرم زیر باران‌ها جوانه زد سپیدار شد مردی که گفت: بشتاب.

 

***

از مردن منصرف می‌شوم

صدای پایت را که در راه‌پله‌ها می‌شنوم.

 

: سلام

: سلام

 

از مردن منصرف می‌شوم

صدای پایت را که در راه‌پله‌ها می‌شنوم.

 

: خداحافظ

: خداحافظ

 

از مردن منصرف می‌شوم

صدای پایت را که در راه‌پله‌ها می‌شنوم.

 

: سلام من برگشتم

: سلام

 

از مردن منصرف می‌شوم

صدای پایت را که در راه‌پله‌ها می‌شنوم.

 

***

از کناره‌های تو ماه می‌نوشم

خیال آغوش‌َت را پهن می‌کنم بر بستر ستاره‌ها

ستاره می‌شوم خودم در تو بالا می‌روم تا لبان‌َت.

وَ

ماه از کناره‌های تو می‌نوشدم.

.

از پرت‌گاه‌های بسیاری گذشته‌اَم یا گذشته شده‌اَم

خاصه در خردادها:

پرت‌گاه داغِ تلخ‌ترین لیوان‌های چای

پرت‌گاه غلیظِ تلخ‌ترین دودهای سیگار

پرت‌گاه لیزِ یقهٔ پیراهنِ دختری که می‌خواست مادرم هم باشد و نشد

پرت‌گاه هول‌ناک دامن زنی که نمی‌خواستم آلوده باشم

پرت‌گاه همین ماه که در خردادها ناسازگارترینِ برج‌هاست

پرت‌گاه همین ستاره‌ها که بی خبر لبهٔ تیزشان می‌شکافد لب را…

.

وَ گاهی پرت شدم

وَ گاهی پرت‌تر شدم

وَ گاهی چنان پرت شدم در پرت که دیدم پیراهن‌َم مال من نیست

پوستم مال من نیست

گوشت و رگ و پی و مغز استخوانَ‌م مال من نیست

فقط ـ دیدم ـ آن‌چه مانده است از من برای من

زانویی است که مقاومت می‌کند به زمین نرسد / نرسید…

.

وَ حالا شاید از تو پرت شوم

شاید به تو پرت شوم

شاید اصلاً هیچ اتفاقی نیافتد

جز این که تو آمده باشی خرداد را پرت کنی در کم‌رنگ

وَ ماه را بنوشانی از کناره‌های لب‌هایت به خودکار من… .

ادبیات اقلیت / ۲۳ مرداد ۱۳۹۵

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا