گزارشی از جلسۀ نقد و بررسی مجموعه داستان “شاید باد شاید آتش” در مجتمع ناشران قم Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ در اولین جلسۀ پاییزی نقد و بررسی گروه داستان جمعه، روز جمعه 27 مهر 1397 مجموعه داستان "شاید باد شاید آتش" نوشتۀ میثم رمضانی، با حضور نویسنده و حس ادبیات اقلیت ـ در اولین جلسۀ پاییزی نقد و بررسی گروه داستان جمعه، روز جمعه 27 مهر 1397 مجموعه داستان "شاید باد شاید آتش" نوشتۀ میثم رمضانی، با حضور نویسنده و حس Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » خبر و گزارش » گزارشی از جلسۀ نقد و بررسی مجموعه داستان “شاید باد شاید آتش” در مجتمع ناشران قم

گزارشی از جلسۀ نقد و بررسی مجموعه داستان “شاید باد شاید آتش” در مجتمع ناشران قم

گزارشی از جلسۀ نقد و بررسی مجموعه داستان “شاید باد شاید آتش” در مجتمع ناشران قم

ادبیات اقلیت ـ در اولین جلسۀ پاییزی نقد و بررسی گروه داستان جمعه، روز جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷ مجموعه داستان “شاید باد شاید آتش” نوشتۀ میثم رمضانی، با حضور نویسنده و حسین ورجانی و مصطفی پورنجاتی به عنوان منتقد در مجتمع ناشران قم، نقد و بررسی شد.

در ابتدای جلسه میثم رمضانی قسمتی از داستان «حدیث آن بوته که در آتش بود و نسوخت» را برای حاضران خواند.

سپس ورجانی با اشاره به نقاط قوت اثر گفت: داستان‌ها دارای جغرافیای مشخص و گویش‌های محلی مازندرانی هستند که به باورپذیری و بومی شدن آن‌ها کمک می‌کند. همچنین بین داستان‌ها نوعی پیوستگی فرمی و موضوعی وجود دارد و شخصیت‌های مشترک در بعضی از داستان‌ها حضور دارند.

این منتقد در ادامه به توضیح نقاط ضعف مجموعه پرداخت: اما داستان‌های این مجموعه به نوعی جشنواره‌ای و سفارشی هستند و بنابراین، برای کتاب مناسب نیستند. اکثر داستان‌ها در بحث راوی مشکل دارند؛ چون راوی با نویسنده هم‌جنس نیست و در نهایت قادر به ساختن احساسات طبیعی او در داستان نیست. در صورتی که راوی باید با نویسنده هم‌جنس باشد تا تجربۀ راوی به مخاطبان منتقل شود. به عنوان مثال در اولین داستان مجموعه که راوی یک زن است، جهان بینی، احساسات و حرف‌هایش اصلاً باور پذیر نیست.

نوشتن قسمت‌هایی از متون قدیمی عرفانی یا فلسفۀ اشراق به نظرم هیچ کمکی به کیفیت داستان‌ها نمی‌کند. وقتی قبل از شروع داستان، قطعه‌ای از کسی نقل شده، توقع ما را از کیفیت داستان بالا می‌برد. بیشتر دیالوگ‌ها مصنوعی و فاقد کمک به روند داستان‌هایند. در واقع، دیالوگ باید به گونه‌ای باشد که نبودش به طور حتم به داستان صدمه بزند. برخی از داستان‌ها نیز اطناب و زواید دارند و ایجاز در آن‌ها رعایت نشده است.

او در جمع‌بندی صحبتش گفت: البته نویسنده تلاش بسیاری کرده تا فرم‌های مستعمل و کلیشه‌ای را کنار بگذارد و فرم‌های تازه‌ای برای داستان‌های جنگی پیدا بکند. اما در برخی از داستان‌های این مجموعه نتوانسته انتظارات را برآورده کند.

پورنجاتی دومین منتقد حاضر در جلسه، اثر را از جنبۀ «نگارش خلاق» مورد بررسی قرار داد:

به چند جهت از خواندن این مجموعه احساس خوبی داشتم؛ نثر و زبان خوب اثر قابل تحسین است. علاوه بر این، در مورد موضوع جنگ آثار قابل توجه کم است. زیرا به نظر می‌رسد ادبیات جنگ هنوز در حد نقل خاطره‌ها باقی مانده است. اما نویسنده در این مجموعه با توجه به فنون داستان نویسی، به موضوع جنگ پرداخته است.

وی افزود: نخستین چیزی که خواندن “شاید باد شاید آتش” به ذهنم آورد، مضمون جنگی بود که در هر پنج داستان جاری است. دقیقاً به شیوۀ جریان تداعی‌های پراکنده‌ای که حواس پنج گانه ضبط کرده است. مناطق جنگی از نظر تنوع و تعدد ادراکات انسان جزو متراکم‌ترین موقعیت‌هاست. نویسنده‌ای که جنگ را درک کرده، موقع نوشتن تجربۀ زیستۀ جنگ را از صافی‌های ریز و پرشماری می‌گذراند؛ صافی‌های زبان، دانش داستان‌نویسی، تصور مخاطب، باورهای شخصی، مراودات ذهنش با کتاب‌هایی که خوانده و از این قبیل صافی‌ها. آن‌چه از این صافی‌ها عبور می‌کند، دیگر وقایع محض جنگ نیست. به همین خاطر متن او، احساس برانگیز است و مخاطب را همراه می‌کند.

داستان‌های این مجموعه از منظر نگارش خلاق قابل توجه است. داستان‌ها مدام میان روایت، شعر، خاطره و عناصر داستان‌نویسی و مشخصاً دغدغۀ فرم رفت و آمد دارد. اما نویسنده در همۀ این پنج داستان به یکسان نتوانسته تعادل میان این چهار چیز را رعایت کند.

داستان اول مجموعه، «خیال بازی»، متعادل‌ترین و متوازن‌ترین داستان این مجموعه است. زیرا یک اثرگذاری یک‌پارچه و نیرومند بر ذهن مخاطب دارد. اما در داستان «پدربزرگم مصدق» و یا در «هی منصور خوابی یا بیدار؟» نویسنده درگیر رعایت فنون و قواعد زبان داستانی و محو کردن پیرنگ و شکست‌های متعدد زمان است. و تا حدی شکل مصنوعی و غیرطبیعی به خود گرفته است. در این دو داستان فرم‌گرایی بسیار پررنگ است.

داستان آخر مجموعه «حدیث آن بوته که در آتش بود و نسوخت» به مرز روایت‌هایی خاطره‌وار با گرایش به مستقیم‌گویی نزدیک است.

این مدرس نویسندگی خلاق، در جمع‌بندی صحبتش گفت: به دلیل وجود چند عنصر، هر پنج داستان این مجموعه درگیر عواطف و احساسات‌اند؛ پس‌زمینۀ فکری این داستان‌ها بی‌ارتباط با نگرش عرفانی نیست. عرفان نیز یک نگرش از طریق دل است و قاعدتاً با احساس رابطه برقرار می‌کند. دیگر، زبان شاعرانۀ راوی‌هاست که به تشبیه‌ها و استعاره‌ها و متن‌های ادبی متوسل می‌شوند. نمونۀ آن نیز داستان «خیال بازی» و «سیاوشان» است.

وی ادامه داد: در مورد تداعی‌ها نیز واقعاً نوسان مشهود است و یکسان نیست. در داستان «هی منصور خوابی یا بیدار؟» طوفانی از تداعی‌ها را می‌بینیم و انگار تمام هم و غم نویسنده، نشان دادن تصویر یک ذهن پریشان است که تعادل حالت معمول را ندارد. اما در داستان «حدیث آن بوته که در آتش بود و نسوخت» این تداعی‌ها رها و به صرف تداعی‌های عامیانه اکتفا شده است.

ادبیات اقلیت / ۲ دی ۱۳۹۷

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا