من والت ویتمنام! / هفت شعر از والت ویتمن / ترجمۀ محسن توحیدیان
هفت شعر از والت ویتمن: ـ من همزاد جنگام! / آوای هولناک تامتامِ طبل مردگان / صدای مهربان من است! / من عاشق زاریهای جنگام! / سر در گوشِ زاری... ...
ادامه محتوا ›هفت شعر از والت ویتمن: ـ من همزاد جنگام! / آوای هولناک تامتامِ طبل مردگان / صدای مهربان من است! / من عاشق زاریهای جنگام! / سر در گوشِ زاری... ...
ادامه محتوا ›دو شعر از چنگیز بکتاش: دستِ یک مرد / مشغولِ کشیدنِ چهرهٔ یک زن است / و مرد دستِ خود را به سوی عشقها دراز میکند / دستِ یک مرد / شکل میدهد به چهرهٔ یک... ...
ادامه محتوا ›در کلن / شهری از راهبهها و استخوانها / و پیادهروهایی گزیده شده / با سنگهای مرگآور / و ژندهها / و ساحرهها / و فاحشههای زشت / من برشمردم دو و هفتاد تعفن را... ...
ادامه محتوا ›مرا رها نکن عزیزم / تحمّل رفتنت را ندارم / با اشکهای حسرتم / نمیتوانم خودم را تسکین دهم / میگویی باز میگردم اما / تقدیر را باور ندارم... ...
ادامه محتوا ›شعر صبح، یکی از دوشعر نخستین مایاکوفسکی شاعر نوگرا و فوتوریست روس که در سن بیست سالگی سروده، با نشان دادن آغازگاه شعری این شاعر نامدار و تأثیر تغییر شرایط اجتماعی میهنش بر زبان شعری او، اهمیت ویژهای دارد. ...
ادامه محتوا ›دو پاره شعر از شیرکو بیکس / ترجمۀ سید هژیر ابراهیمی: آرزوهایم، تا سرو / -دیاکو- / قد بلندند، قد میکشند، میوههاشان هیچ است، / دستِکم هر سال / هرس میخواهند... ...
ادامه محتوا ›شعری از فریدریش هولدرلین: آیا ماهیخواران دارند به جانبت باز میگردند؟ آیا کشتیها / مسیرشان را به سوی کرانههايت از سر میگیرند؟ آیا نفسهای نسیمهايي / ... ...
ادامه محتوا ›سه شعر از شیرکو بیکس با ترجمۀ سید هژیر ابراهیمی: به روی هیچکس نمیخندد / تهران / که یاور مرگ است، تهران / پیراهن عزا به تن شعر پوشاند؛ / و موسیقی را ول کرد / چون بیوهای تنها، /تهران. ...
ادامه محتوا ›چنان سرشار از خاطرهام من که گویی هزارسالهام / کشوهای فراخ آکنده از صورتحساب / شعر، نامههای عاشقانه، ترانه و دادخواست / و انبوهِ موهای پیچیده در قبضهای رسید / کمتر از ذهن غمین من رازهای نهان دارند / مغز من هِرمی است، بیکرانه / دخمهای است / که از گورستان مردگانش افزون است... ...
ادامه محتوا ›