در باب سنت، مدرنیته و عشق / پرستو علیعسگرنجاد
در باب سنت، مدرنیته و عشق
نگاهی به «دخیل هفتم»، تازهترین رمان «محمد رودگر»
پرستو علیعسگرنجاد
سالهاست که تقابل سنت و مدرنیته، دستمایهٔ نویسندگان و هنرمندان بسیاری قرار گرفته تا بستری برای خلق آثار هنریشان باشد. این بستر چنان پهناور است که علیرغم همهٔ آثاری که در آن شکل گرفتهاند، همچنان مجال تأمل و آفرینش دارد. «دخیل هفتم»، جدیدترین رمان «محمد رودگر» نیز، یکی از بهترین نمونهها در این زمینه است.
«دخیل هفتم»، اثری است که زمینهٔ اصلی آن را «عشق» تشکیل میدهد. از این روست که تقابل مذکور، به آن شکل عریان و اولیهای که در دیگر آثار شاهدش هستیم، در این کتاب دیده نمیشود؛ اما با نگاهی دقیقتر درمییابیم که نویسنده، چیرهدستانه، زمینهای از این تقابل را در عرصهٔ داستانش قرار داده و بر مبنای آن، حوادث اصلی را پیش برده است.
شخصیت اصلی کتاب، رزمندهای است در آستانهٔ پنجمین دههٔ عمر خود که طی رویارویی با جوان ماجراجو و عجیبی که سر راه زندگیاش قرار میگیرد، طی یک همنشینی اتومبیلی (نامی که برای لوکیشن و موقعیت اصلی داستان برمیگزینیم؛ از آن رو که نویسنده ما را به همراه جوان، کنار دست شخصیت اصلیاش در سمند نوی او مینشاند و ماجراها را روایت میکند) سرگذشتش را برای او تعریف میکند. آن زمینهٔ آشنا که ذکرش رفت، در اینجاست که خود را نشان میدهد. این عاقلهمرد سردوگرمروزگارچشیده، کشف و شهودی از عشق دارد شبیه تجربهای که آن جوان امروزی تازهبالغ در عوالم خود به آن رسیده است. حین روایت دوران عاشقی این دو که نویسنده، رندانه یکی را «مجنون» لقب میدهد با آن عقبهٔ سنتی دلنشین و دیگری را «رومئو» با آن عشق مدرن پرسوزوگداز، خواننده، نقاط مشترک، بسیار مییابد. همین نقاط مشترکاند که به کتاب، لایههای عمیقتری میبخشند؛ مثلاً آنجا که درد و رنجی که مجنون در زندان کمیتهٔ مشترک خرابکاری از شکنجههای محبوبش، فاطمه، کشیده است؛ با رنجی که رومئو از بیوفایی معشوق مرفه و بیقید خودش میبرد، همپوشانی پیدا میکند.
«دخیل هفتم» در فضایی میان رئالیسم و سورئالیسم شناور است و اتفاقاً در همین نقطه نیز، سنت و مدرنیته، دیگربار، به تقابل، کنار یکدیگر میایستند. کشف و شهود عاشقانهٔ مجنون، رنگوبوی عرفان اسلامی دارد و شکنجههای ساواک در دوران جوانی او که به عشق فاطمه گذشته است، زهدی دلنشین به وی بخشیده است که تجربهاش برای خواننده شیرین مینماید. تجربیات رومئو اما، چنان که انتظار میرود، اتفاقاتی دمدستی و عشقی پوشالی نیستند، بلکه او نیز، با همان عشق ابتدایی زمینی، عوالم درونی گستردهای را درون خویش یافته و در آنها زیسته است. هم به این سبب است که این جوان، سوار اتومبیل مجنون میشود تا شنوای قصهٔ عاشقیاش باشد؛ چرا که قاعدهٔ عشق موظفش ساخته تا شنوای قصهٔ عشق دیگر عشاق حقیقی باشد و رمز و راز عنوان کتاب نیز در همین نقطه آشکار میشود که به جهت خطر لوث شدن رمان، از آن میگذریم.
محمد رودگر در تازهترین اثر خود، مهارت و هنر کممانندش را در نحوهٔ روایت به رخ کشیده است. در این کتاب، با دو زبان گوناگون مواجهیم. آنگاه که حرف از دوران عاشقی مجنون میرود، کلمات او، کلمات دیگرند. سورئالیسم مذکور، خود را به درون کلمات نیز میکشاند و به آنها، شکلی رؤیایی و عاشقانه میبخشد تا به جملاتی تبدیل شوند که هر کتابخوانی میتواند زیر آنها خط بکشد و حتی از برشان کند! اما آنگاه که مجنون، از خاطرات خود بیرون میآید و در زمان حال، کنار رومئو به سر میبرد، زبان طنز دلنشینی دارد که خستگی خواننده را میزداید و لبخند بر لبش مینشاند. به همین دلیل، چه آنها که مشتاق یک نثر شاعرانهٔ عاشقانهاند و چه آنها که میخواهند از خواندن یک اثر، شادمان شوند و لذت ببرند، میتوانند در یک مجال ۳۶۸ صفحهای با نویسنده همراه شوند و روایت عاشقانهٔ او را بخوانند.
«دخیل هفتم» به همت انتشارات «شهرستان ادب» در سال جاری به چاپ رسیده و طرح جلد متفاوت و چشمگیر مجید زارع نیز با آن همراه شده تا یکی از بهترین گزینههای خواندنی برای این چند روز باقیماندهٔ تابستان را رقم بزند.
ادبیات اقلیت / ۳ شهریور ۱۳۹۶