درباره نویسنده

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. 4

    اسحاقی

    سلام استاد
    چرا اون داستان قبلیا دیگه نمیشه براش چیزی نوشت؟یعنی ۱ داستان خوانده میشه و پرونده اش بسته میشه؟!
    درحالیکه” داستان هیچ وقت خوانده نمیشود”اگر دلوزی باشیم لااقل
    بر چه مبنایی؟
    اگر بنا رو بذاریم بر “نسبتها” و “رابطه ی اونا” که بر مبنای “پیشامد”عوض میشوند
    آیا میشه گفت”پیشامد” همون “شدت” است؟”شدتی”که ۲ تا صفت داره:destractive & constractive یعنی رابطه ها بر مبنای شدتهای وارده متغیر و عوض میشوند
    میشه گفت اون اسم مانیا در یقین روح نه کسیکه اختلال روانی مانیک دیپرسیو داره !!
    بلکه یعنی ایزدبانوی مرگ که بر عالم ارواح مسلط است تحلیل اسطوره ای مانیا نه روانشناختی
    در اون لکچر دلوز درباره ی اسپیونزا ۱ بحثی رفتن اسپیونزا و بلیینبرگ درباره ی کوری که آدم یاد این”حمیرای مهمد میافته”
    سوال اینه چه کسی نسبت ها و عوض میکنه با تغیر شدت ها؟مخاطب؟
    اگر فقط دلوز خونده باشه طرف میگه پس کی؟
    ولی اگر حکمت متعالیه خونده باشه چی؟
    میشه میگفت آن وجود سیال و فراگیر که قاهر است بلکه اشد قهر است و چیره بر نویسنده و مخاطب خفیف و بی صدا شدت ها رو میگرداند؟گاهی اونها رو بزرگ و بُلد میکنه و گاهی محو و ناپدید

  2. 3

    اسحاقی

    “ملول” هم تلگراف-نگاره
    حامد نوری هم مُرده مثل داوود

  3. 2

    اسحاقی

    سلام استاد
    میشه تندی و کندی رو در نوشته دید؟نوشتار ریتم پذیره؟تندی شاید با جملات کوتاه و بی فاصل قابل دیدن باشه انگار یک اخگر نادیداری بین جمله ها دست به دست میشه که از فرط داغی به لمس نمیرسه فقط بین جمله ها جابه جا میشه؛این یعنی قبلا راجع به نوشته فکر شده؟طوری که وقت نوشتنش قلم ناخود میافته تو شیب؛بی انقطاع و بی فاصله و بی پیش آمد و بی تپق…….اصلا میشه در نوشتن تپق زد
    سبزتنی میکرد بلبلی در شانه های سبز دیوار
    گیر می اندازمش به تماشا
    سبک میشناسد خودش را
    چه تپق می زنمت
    این سواله میشه در نوشته تپق زد و گیرافتادن در سلیان های سرازیر رو نشون داد
    شاید بشه گفت اون نیرویی که برآمدش جمله های کوتاه و بی انقطاع “اضطراره و اضطراب” -در مصاحبه تون گفتید نویسنده اضطراب آور است و باید به درجه ای از کمال رسید تا بتوان تابش آورد؛مگه نویسنده “اژدره” استاد؟چراکه نه
    “من اژدرم؛من اضطرارم”
    مقابل اضطرار شاید بشه “شوق و اشتیاق” و گذاشت یعنی نویسنده وجدآوره؛کسیکه نبودش بی تاب کننده است و مدام باید براش آهنگ ترکی”سن هارداسان” رو خوند؛ریتم در موسیقی ترکی چگونه است؟فاصله ها و وقفه ها چطور اجرا میشوند؟
    شاید بشه گفت فرق “اضطراب” و “اشتیاق” در اینه که در حالیکه اولی می زداید و میکاهد و می سترد دومی مضاعف میکند و کثیر “و شوق تو من یکی به صد میگردم” و این ضرب است عمل ضرب اشراقی است ولی کسر و تقسیم مشایی اند
    نویسنده ضمن اینکه بیرون از جهان است در درون جهان هم هست و ما یکون من نجوا ثلاثه الا هو رابعهم……الا هو معهم”
    شاید این درون جهان بودن که شاخصه ی جهان ساز است بودن برای مشاهده ی شدن ها باشد؛شدن های متفاوت و مکرر
    بااحترام

  4. 1

    فرزدق

    مرثیه ی شکوهمندی ست!

نظرات بسته شده است.

تمام حقوق برای وردپرس یار محفوظ است