شما اینجا هستید:خانه » 2015

سه شعر از زهرا حیدری

تو تنهاترم می‌کنی / از گلدان کنج اتاقت بپرس / اتاقت را ندیده‌ام / و نمی‌دانم میزت با پنجره چقدر فاصله دارد / و بالشت به چشم های چه کسی مشرف است / اتاق تو لا جرعه برموداست / و بادی که از شکاف آجر‌هایش می‌وزد / پر از آذرین‌های درونی است. ...

ادامه محتوا

کاش می‌شد همه با هم برویم… کوچ کنیم از شهر غبار

کتاب‌هایمان را برداریم و برویم. چیزهایی که پشت سر هم گفته‌ایم مهم نیست. ما که کسی را نداریم. چای اول را که بنوشیم همه از یاد می‌رود. بعد می‌نشینیم و از دوردست نگاه می‌کنیم به این شهر محتضر. یا نه، نگاه می‌کنیم به قبیله چندصد نفریمان و می‌پذیریم که همین هاییم. در اقلیتی کم شمار؛ چند صدنفری که یک تار مویشان را سرآخر با هیچ چیز و هیچ کس تاخت نمی‌زنیم. ...

ادامه محتوا

حکایتی از هجوم

کتاب نهنگ تاریک ده داستان را شامل می‌شود. با سبکی مدرن که گاه به طرف سورئالیسم میل می‌کند و گاه پسامدرن است؛ که سعی می‌شود یکایک داستان‌ها را بازشناسی کنیم و قدر بدانیم و تا آنجا که مقدور است پی به نیت نویسنده ببریم. ...

ادامه محتوا

روایت‌های کرونولوژیک در «تربیت‌های پدر» محمد طلوعی

مجموعه داستان‌های محمد طلوعی در مجموعهٔ «تربیت‌های پدر» از دست روایت‌های کرونیک نسبی و گاهی آناکرونیک است. حتی اسم مجموعه، تربیت‌های پدر، نیز خود راه‌برنده به سیر خطی تاریخ با تکیه بر تاریخ یک خانواده، نسل یا خاندان است که نمونه‌های مشهور آن را قبلاً در «سالاری‌ها» از بزرگ علوی و برخی رمان‌های اسماعیل فصیح و مثال نزدیکترش به زمان ما، «خانهٔ کنار مسجد» قادرعبدالله یا «کلنل» دولت‌آبادی دیده‌ایم. ...

ادامه محتوا

این اندوهان عظیم

رمانی خوش‌ساخت با نثری راحت و زیبا از نویسنده‌ای که تاکنون از او چیزی نخوانده بودم. او ساختار رمان خود را دقیقاً با بهره‌گیری از عناصر فیلم‌نامه‌نویسی نوشته است. زمان، مکان، فضا و شخصیت‌ها کاملاً دقیق و حساب‌شده سرجای خود قرار دارند. زمان، سال ۱۳۶۳ در بحبوحه جنگ ایران و عراق، و فضا، ‌ فضای دلهره و دلواپسی است. ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا