داوود آتش بیک / ابزار، نه راهکار
ادبیات اقلیت ـ شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نگاههای متفاوتی دربارۀ انتخابات اسفند ۱۳۹۴ ایران، دارند. در پرونده «آن که گفت آری و آن که گفت نه» اظهار نظرها و یادداشتهای کوتاه و بلند برخی از آنان را گرد هم آوردهایم و بازنشر یا نشر دادهایم. تا از نگاه کسانی که حرفۀ آنان سیاست نیست و به معنای خاص کلمه «اهل سیاست» نیستند، این موضوع را بازخوانی کنیم. تلاش «ادبیات اقلیت» این بوده است، که سلایق و نظرهای متفاوت را دربارۀ این موضوع، گرد هم آورد.
داوود آتش بیک، نویسنده، در یادداشتی که در اختیار ما قرار داده است، نوشته است:
شرایط دیگر به سادگی گذشته نیست. کلاف سردرگمیست که پیدا کردن سرنخ و باز کردن گرهها به همین راحتیها نیست. نمیشود یکراست رفت سراغ خود پدیدهی انتخابات. باید شرایط را از چند منظر بررسی کرد و بعد نتیجه گرفت. چرا که دیگر انتخابات پدیدهای خودبسنده نیست. نمیتوان و نباید برای توجیه شرکت در انتخابات پیش رو آن پاسخ سرراست، همیشگی و آزاردهنده را تکرار کرد: “بد بهتر از بدتر است.” چرا که این پرسش پیش میآید که آیا انتخاب میان بد و بدتر سرنوشت غمانگیز و محتوم ماست؟ تا کی میخواهیم برویم و در انتخابات میان بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم؟
باید بپیذیریم که شرکت در انتخابات و رای دادن به تنهایی نمیتواند شرایط ما را تغییر دهد. تجربهی هشت سالهی دولت اصلاحات و حالا دولت اعتدال به خوبی به ما نشان داده که قرار نیست ما از دل صندوق رای به تمامی خواستههای خود برسیم. در واقع تنها بخش ناچیزی از خواستههای رایدهندگان همیشه برآورده شده؛ آنقدر ناچیز که بارها و بارها به ذهن رایدهنده رسیده که اگر اصلا رای نمیداد چه میشد؟ هنوز هم بسیاری از مسائل و مشکلات اساسی سر جای خود و به قوت خود باقیست. هیچچیز به طور بنیادی تغییر نکرده. وضعیت سانسور، آزادیهای فرهنگی و سیاسی، مطبوعات، سیاستهای اقتصادی دولت … در دولت امید و اعتدال روحانی تفاوت بنیادینی با دولتهای گذشته ندارد. با این وضعیت آیا میتوان نتیجه گرفت که نباید در انتخابات شرکت کرد و رای داد؟ وقتی قرار نیست هیچچیز با این رای دادن اساسا تغییر کند چه فایدهای دارد رای دادن؟ متاسفانه پاسخ به این دست از پرسشها به همین سادگیها نیست.
نباید فراموش کنیم که احمدینژاد در سال ۸۴ با رای مردم به ریاستجمهوری رسید. اگر نام هر کس دیگری جز او در آن انتخابات از صندوق رای بیرون میآمد حالا ممکن بود وضعیت ما چیزی جز اینی باشد که هست. هیتلر در آلمان هم از دل انتخابات بیرون آمد. از دل صندوق رای همیشه میتواند هیولا بیرون بیاید. همین حالاها هم هیولاها کمین کردهاند، کسانی که ما همه آنها را میشناسیم و هر لحظه ممکن است از دل صندوقهای یکی از شهرها بیرون بیایند. در واقع در ایران، شرکت در انتخابات به معنای پذیرفتن انتخابات به عنوان تنها راهکار سیاسی نیست؛ صرفا یک ابزار است در دست ما که میتوانیم به کمک آن مانع از وقوع فاجعه شویم. نباید این دو مساله با هم خلط شوند؛ رای دادن به معنای کنشی سیاسی برای تغییر وضع موجود نیست، صرفا ابزاریست برای پیشگیری از فاجعه. فاجعهای که میتواند ما را برای همیشه در نیستی و سیاهی فرو برد.
پرسشی که پیش میآید این است که پس برای رسیدن به خواستههای اقتصادی و سیاسی چه باید کرد؟ نمیدانم. آیا ما باید به اینکه توانستهایم صرفا از فاجعه پیشگیری کنیم دلخوش باشیم؟ آیا اینکه ما توانستهایم وضع موجود را حفظ کنیم و از بدتر شدن آن جلوگیری کنیم امیدوارکننده است؟ کافیست؟ قطعا خیر. ولی همانطور که بسیاری از دوستان در یادداشتهایشان اشاره کردهاند متاسفانه عجالتا راهکاری وجود ندارد. ما دچار انسداد سیاسی شدهایم و در شرایط فعلی کاری هم از دستمان برای برونرفت از وضعیت موجود برنمیآید. نباید با رای دادن دچار توهم کنشگری شویم و فکر کنیم این راهکاریست برای رسیدن به اهداف دموکراتیک و اصلاحات واقعی. این توهم میتواند به درجا زدن و ماندن هرچه طولانیتر در این انسداد سیاسی بیانجامد. رای دادن صرفا ابزاریست در دست ما تا جلوی وقوع فاجعه را بگیریم و نباید فراموش کنیم که سکوت هر یک از ما میتواند به وضعیتی بیانجامد که برونرفت از آن به مراتب دشوارتر از برون رفت از وضعیت فعلی است.
ادبیات اقلیت / ۵ اسفند ۱۳۹۴