روایت رئالیسم مشکوک در فیلم خاب آلودگی
ادبیات اقلیت ـ سومین جلسه از جلسههای نقد گروه داستان جمعه*، مربوط به روایت رئالیسم مشکوک در فیلم بود. در این جلسه ابتدا، دو فیلم «فقط برگهای بیشتری افتاد» و «خآب آلودگی» از رضا نوروزی گوهر، به نمایش گذاشته شد و سپس زهره عارفی با توجه به نشانههای موجود در فیلم «خاب آلودگی» گفت که این نشانهها از همان گوشواره فیلم که مصرعی از عقل سرخ سهرودی است، ما را دعوت به خوانشی نمادین میکند.
او ادامه داد: این روایت با حرکت دوربین و حرکت اشیا و بیحرکتی چشم دو شخصیت فیلم همخوانی لازم را دارد. روایت فیلم دایرهوار از خواب ابتدای فیلم شروع و به خواب در انتهای فیلم برمی گردد. در حالی که آنچه مابین این دو میگذرد روایت مشکوکی از یک خواب است. خوابی که کلیت یک زندگی در مکانی به نام خانه، بازنمایی شده. خانهای درهم ریخته که اثاثهای آن سرجای خود نیستند. و مشخص نیست صاحب خانه قصد رفتن دارد یا تازه به اینجا آمده است. که در هر دو صورت میتواند نمادی از دنیا باشد. خانهای که راه اتصالش به بیرون، دری است که هراز گاهی به صدا در میآید و هربار که دوربین هماهنگ با نواخته شدن در، روی در خانه زوم میکند، زاویه دید دوربین از حالت عمودی به افقی تغییر میکند که یادآور مرگ است و این صحنه با صحنه خروج مرد از در و حضور شخصی که چهرهاش دیده نمیشود و با یک سوال از زن، زن غالب تهی میکند، میتواند مهر تاییدی بر اندیشه دنیا و مرگ باشد. در انتهای فیلم نیز زنگ کوک شده موبایل، عاملی است تا نشان دهد شخصیت در ساعت معینی از این خواب آشفته بیدار میشود. روایت فیلم در مجموع میتواند نشان دهنده این حدیث باشد که:
اَلدُّنیا سِنَهٌ وَ الآخِرهٌ یَقظَهٌ وَ نَحنُ بَینَهُما اَضغاثُ اَحلامٍ؛
دنیا خواب است و آخرت بیداری و ما میان این دو، در خوابهای آشفتهایم.
خوابی که هست و نیست. برای همین نمیتوان به عنوان یک واقعیت رئال و عینی آن را پذیرفت. تیتراژ پایانی فیلم نیز از یک عدم قطعیت و آشفتگی آغاز میشود و به یک نظم میرسد.
در ادامه این جلسه آقای نوروزی گوهر با توجه به حضور رئالیسم در سینما و چگونگی شکل گیری آن در هنر هفتم صحبت کرد و گفت: به گفته هربرت رید در “معنای هنر” رئالیسم یکی از مبهمترین اصطلاحات تاریخ هنر است، اما این مسئله دلیل نمیشود که از آن استفاده نکنیم. امروز که سینما در میان سده دوم حیات خود قرار دارد و تجربه انواع مختلف رئالیسم را در مقاطع مختلف تاریخی از سر گذرانده، بنا بر شرایط انسانی، اجتماعی، سیاسی و زیستی نیازمند موضوعات، تمها، مفاهیم و شیوههای بیانی جدید برای تشریح و نمایش زندگی انسان معاصر است و رئالیسم مشکوک یک پیشنهاد برای مسائل امروز انسان است.
از سویی دیگر وقت آن رسیده که در ادامه تجربیات بیانی و زبانی صورت گرفته در سینما، این هنر قاطعانه مرز خود را با دیگر هنرها مشخص کند و شناسههای مستقل زبانی آن به رسمیت شناخته شود. این به معنای رد مطلق آنچه که امروز به عنوان “فیلم” شناخته میشود، نیست؛ بلکه این گونه پردازشهای تصویری داستانها و روایتهای ادبی میتواند برای سرگرم کردن مردم و کسب درآمد به کار خود ادامه دهند؛ ولی دیگر نمیتوانند و نباید به عنوان هنر سینما نامگذاری و شناخته شوند.
رئالیسم مشکوک میخواهد با اتکا به بیانی صرفا سینمایی، بازگو کننده معناگریزی، شتاب، بیهدفی، سردرگمی، التهاب، ابهام و به بیانی دیگر از حقیقت زیستی انسان معاصر باشد.
سپس بهروز انوار گفت: در روایت رئالیسم سوای آن تعریف تحت اللفظیاش، ما اغلب روایت را با حواسی دریافت میکنیم که عینی و ملموس هستند. اما گاهی در میانهی یک صحنه واقعی دچار دریافتهایی میشویم که نه سورئال هستند و نه میتوان در زمرهی رئالیسم متعارف جای داد و این شک برانگیز است و باید برچسب و عنوان جدیدی داشته باشد، چون ما برای فکر کردن به هر اثر هنری ناگزیر به انتخاب یک برچسب هستیم.
در انتهای جلسه، حاضران نظرشان را در مورد فیلم مطرح کرده و به تبادل نظر پرداختند.
* جلسات گروه “داستان جمعه” هر دو هفته یک بار در شهرکتاب قم برگزار می شود.
ادبیات اقلیت / ۱۳ تیر ۱۳۹۵