/سیر مطالعاتی رمان/
رمان فرانسه: حکم مرگ / موریس بلانشو
ادبیات اقلیت ـ «حکم مرگ» داستان بلندی از موریس بلانشو، نویسندۀ رسانهگریز فرانسوی است که نخستین بار در سال ۱۹۴۸ منتشر شده است و سپس با اندکی تغییر در سال ۱۹۷۷ بازچاپ شده است.
بلانشو در سال ۱۹۰۷ به دنیا آمد و در سال ۲۰۰۳ درگذشت. «فضای ادبی»، «کتاب آینده»، «تومای ناشناخته»، «حکم مرگ»، «کسی که همراهیام نمیکرد»، «انتظار فراموشی» و «گام به فراسو» از جمله مهمترین آثار او محسوب میشوند.
جلسۀ روز یکشنبه، ۲۹ آذر ۱۳۹۴، از سلسلهجلسات «سیر مطالعاتی رمان (دروۀ ادبیات فرانسه)» به کتاب «حکم مرگ» این نویسنده اختصاص داشت.
در این جلسه اعضا به نقد و بررسی این اثر که با ترجمۀ احمد پرهیزی در سال ۱۳۸۵ و به همت نشر مروارید منتشر شده است، پرداختند.
حجت زمانی: در «حکم مرگ» دو موضوع به موازات هم مطرح میشوند. مرگ و ادبیات یا به عبارت بهتر «مرگ و نوشتن». ژ. زنی که گویا معشوقۀ راوی است در حال مرگ است؛ بیماری لاعلاجی دارد و چند ماه بیشتر زنده نیست. راوی بعد از نه سال تصمیم گرفته تا این مسئله را بیاورد روی کاغذ. داستان سرشار است از مرگ، احتضار، اندوه و فضاهای تاریک. راهروها و راهپلهها را عناصری بلانشویی میدانند. داستان مدام در این فضاها میگردد. داستان به جایی نمیرسد. یعنی قرار نیست به جایی برسد. مدام باز میگردد به همان نقطهای که از آن آغاز شده است. در حقیقت این خاصیت مرگ است. مرگ نه آغاز دارد و نه پایان. نوشتن هم همینطور است. نوشتن هم آغاز ندارد. از هرکجا که آغاز کنید، از وسطش شروع کردهاید. آیا نوشتن، یک دور باطل و تسلسل بیهوده است؟ مسئلۀ اصلی بلانشو همین است. آیا میشود نوشت؟ نوشتن ممکن است؟
«ادبیات ممکن» اصطلاحی بلانشویی است که البته بحث از آن در این مقال نمیگنجد. مترجم گفته که عنوان کتاب را هم میتوان حکم مرگ معنا کرد و هم توقف در مرگ. از قصه، هر دوی این معناها مستفاد میشود. زنی به ارادۀ خود مرگ را پس میزند و متوقفش میکند، اما حکم مرگ لازمالاجراست. حتی راوی در بخشی از متن، مرگ خوانده میشود. از این نوع تناقضها در رمان زیاد است. حتی مرگ هم مرگ واقعی نیست. در ذهن خواننده، راوی یا نویسنده است که اتفاق میافتد. در حقیقت نمیتواند اتفاق بیفتد. واقعی نیست چون به قول راوی، کلمهها دغلکار و ناتواناند. ادبیات عرصۀ ناتوانی است. عرصۀ عدم امکان. باز هم باید پرسش بلانشو را تکرار کرد: آیا ادبیات ممکن است؟
ـ احمد پرهیزی مترجم کتاب، در بخشی از مقدمهای که بر «حکم مرگ» نوشته است دربارۀ نگاه بلانشو به نوشتن و نوشتار مینویسد: «نوشتار و نوشتن چیست؟ چطور نویسنده شویم؟ چگونه بنویسیم تا نویسنده باشیم؟ بلانشو این پرسشها را بیپاسخ میگذارد و سکوت میکند، بهتر بگوییم، هزاران صفحه نوشته است (یا سکوت کرده است،؟ فرقی ندارد) تا بفهماند که این پرسشها پاسخی ندارند، چون در یک معنا هرگز نویسنده نمیشویم. نوشتن دست و پا گم کردن است و هیچ طرح مشخصی ندارد، نوشتار از فلان نظام علت و معلولی یا موجبات دیگر منتج نمیشود، نوشتن حاصل یک تصمیم نیست، کسی نمیتواند بگوید الان نویسنده میشوم، آنچه میتوان چونان هدفی در سر داشت تحریر کتاب، مشهور شدن و جایگاه اجتماعی نویسنده است. اما آن که مینویسد (و فرهنگ او را نویسنده مینامد) از وضعیت خود نامطمئن است… هنرمند مثل ابراهیم کیرکهگور است که فراز تپه میرود، تفاوت در این است که ندایی الهی او را فرا نخوانده است، او خود را تسلیم امر توجیهناپذیر میکند، که همان هنر باشد. او نه تنها نمیداند خودش هنرمند است یا نه (و همین اضطراب کافی است تا انسان را نابود کند) نیز نمیداند آیا از اساس چیزی به اسم هنر وجود دارد؟»
این نگاه بلانشو به ادبیات بدون شک، در جای جای اثرش «حکم مرگ» نیز مشهود است. در این رمان علاوه بر آنکه به مسئلۀ مرگ پرداخته میشود، مسئلۀ ادبیات و امکان آن نیز مطرح است. بلانشو را میتوان اندیشمندی اگزیستانسیالیست دانست. هم در نگاه او به مسئلۀ مرگ و هم در نحوۀ پرسش او از ادبیات. او برخلاف سارتر، نمیپرسد که «ادبیات چیست؟» بلکه پرسش او این است که آیا ادبیات ممکن است؟ یا تحت چه شرایطی ادبیات ممکن است؟ و شاید به همین علل است که لویناس، صمیمیترین دوست او میگوید که زبان او به هایدگر نزدیک است. یا روش او را شرحی پدیدارشناختی نامیدهاند.
ضمیمۀ این کتاب، گفتاری از ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی است که در آیین جسدسوزان بلانشو ایراد کرده است.
حکم مرگ، با ترجمۀ احمد پرهیزی، در انتشارات مروارید، در سال ۱۳۸۵ در ۱۱۰۰ نسخه و با قیمت ۱۷۰۰ تومان منتشر شده است.
***
جلسات «سیر مطالعاتی رمان» هر دو هفته یک بار برگزار میشود و در آن، به صورت دورهای، رمانهایی از نویسندگان مهم و تأثیرگذار یک کشور، بر اساس تاریخ بررسی میشود.
در این جلسات که از آذر ۱۳۸۹ آغاز شده است، تا کنون بیش از صد رمان، نقد و بررسی شدهاند. در دورۀ جدید این جلسات، رمانها بر اساس ملیت نویسندۀ آنها انتخاب میشوند. در دو دورۀ قبل رمانهای آمریکایی و ایتالیایی خوانده و بررسی شده است و در دورۀ فعلی که سومین دورۀ این «سیر مطالعاتی» است، به رمانهای فرانسوی پرداخته میشود این دوره از بررسی رمان «ژاک قضاقدری» اثر دیدرو شروع شده و خوانش رمانها بر اساس سیر تاریخی نویسندگان آنها ادامه دارد.
***
جلسات قبل:
«سرانجام شری» اثر سیدونی گابریل کولت
جلسۀ بعد:
یکشنبه، ۱۳ دی، رمان «افعی در مشت» اثر هروه بازن، مترجم: فرامرز برزگر
شما نیز میتوانید یادداشتهای خود دربارۀ رمانهای جلسات آینده را برای انتشار در گزارش، برای ما ارسال کنید.
ادبیات اقلیت / ۶ دی ۱۳۹۴