/سیر مطالعاتی رمان/
رمان فرانسه: منگی / ژوئل اگلوف

ادبیات اقلیت ـ در جلسۀ روز یکشنبه، پانزدهم آذر ۱۳۹۴، از سلسله جلسات «سیر مطالعاتی رمان» (دورۀ ادبیات فرانسه) رمان منگی ، نوشتۀ ژوئل اگلوف بررسی شد.
ژوئل اگلوف، متولد ۱۹۷۰ در فرانسه است و رمان منگی را در سال ۲۰۰۵ منتشر کرده است که جایزۀ لیورانتر را برای این رمان از آن خود کرده است. او از نویسندگان مطرح ادبیات امروز فرانسه است که به دلیل پرداختن به موضوعهای بکر و آفریدن موقعیتها و شخصیتهای منحصربهفرد شهرت دارد.
این رمان او، با نام اصلی L, Etourdissement دوبار به فارسی ترجمه است، موگه رازانی این رمان را با نام «سرگیجه» در نشر کلاغ (۱۳۹۱) و اصغر نوری با عنوان «منگی» آن را در نشر افق (۱۳۹۲) منتشر کرده است.
یادداشتهای شرکتکنندگان در نشست رمانخوانی «منگی» در بارۀ این رمان:
حجت زمانی: رمان، همواره ژانر حاشیهنشینها و اقلیتها بوده است. این، در مورد رمان «منگی» هم صادق است. منگی دربارۀ شخصیتی بینام است. این شخصیت که راوی داستان هم هست، همچون اکثر آدمهای دورو برش در یک کشتارگاه کار میکند. کاری که دوستش ندارد و به امید اینکه روزی بتواند کشتارگاه و محل زندگیاش را ترک کند، روزها را میگذراند. اما او فقط حرف میزند. عملی در کار نیست. دریغ از یک گام به جلو. او حتی تلاش نمیکند تا لااقل شکست بخورد. او اسیر محیط، کار و جامعهاش مانده و تنها آرزوی رهایی از این موقعیت را دارد. عنوان رمان -منگی- اشاره به همین وضعیت دارد. او منگ است. میداند، وضعیتی که دارد وضعیت مناسبی نیست اما وضعیت مناسب را هم نمیشناسد. آدمها از چیزی که نمیشناسند، میترسند و راوی هم از این وضعیت مستثنا نیست. او میترسد و هیچ گامی به جلو برنمی دارد. در نتیجه هیچگاه از جایش تکان نمیخورد. این حکایت، حکایتی مکرر در جهان معاصر است. جهان معاصر، انسانها را در وضعیتی مشابه وضعیت راوی «منگی» قرار داده است. وضعیتی که از آن به «اختگی» هم میتوان تعبیر کرد. ساختار رمان هم در خدمت همین وضعیت است. تکلیف کتاب با خودش مشخص نیست. اکثر فصلها به جایی نمیرسند. تنها مجموع فصلهاست که ما را با یک رمان روبه رو میکند.
اگلوف را با کافکا مقایسه کردهاند. اگرچه در «منگی» خواننده بسیار وسوسه میشود تا کشتارگاه را تمثیلی همچون «قصر» کافکا بپندارد، اما به نظر میرسد نویسنده تنها قصد داشته همان وضعیت «منگی» انسان معاصر را نشان دهد نه کشتارگاه را به عنوان محل بردگی کارگران.
در رمان منگی تنها یک فرد که همان راوی است میفهمد که در وضعیت منگی است. اگرچه نمیتواند کاری بکند، اما همین دانستن او را از امثال بورچ و پینیولو متمایز میکند. در حقیقت فرد حاشیهنشین و در اقلیت «رمان» همان راوی بینام است.
پینوشت: منگی، سرگیجه یا سرسام، معادلهایی است که برای عنوان فرانسۀ کتاب اگلوف؛ «L «Étourdissement» آوردهاند. این کلمات، غیر از این توصیف وضعیت خواننده بعد از خواندن رمان هم هستند. خواننده هم دچار منگی میشود. یک منگی موقتی. یک سرگیجۀ چندلحظهای، درست برخلاف شخصیت اصلی و راوی رمان که دچار سرگیجهای ابدی است. منگی، عنوانی که اصغر نوری برگزیده است، کلمۀ بهتری برای وضعیت شخصیت اصلی است.
محمد میرزایی: ژوئل اگلوف متولد ۱۹۷۰ پس از تحصیل در رشته سینما به فیلمنامهنویسی و کارگردانی پرداخت و اکنون از نویسندگان مطرح ادبیات فرانسه است. منتقدان او را وامدار کافکا میدانند.
«وقتی باد از غرب میآد، بیشتر بوی تخم مرغ گندیده میده» منگی تکههایی از زندگی جوانی است که مجبور است در کشتارگاه کار کند و همراه مادربزرگ خود زندگی میکند.
سرزنشهای سرکارگر، بوی بد کارخانهها، طعنههای مادربزرگ، صدای هواپیماها و ترس از سقوط آنها، محیط خشن کشتارگاه، همه و همه هر لحظه قهرمان داستان را به مرز جنون میبرد. تفریح کودکیاش شنا در آب تصفیهخانه و بازی در زبالهدان بوده و اثری از شادی در آن نیست، اما برای آینده برنامه دارد و میخواهد خود را از کارخانه و این محیط وحشتناک نجات دهد.
تنها روزهای خوش گذشتۀ راوی روزهایی است که او عاشق دختری بود و هیچوقت توان و اراده ابراز علاقه را پیدا نکرده بود و همۀ اینها نشانگر منگی و سرگیجه حاکم بر زندگی راوی است.
گویی راوی هیچوقت از زندگی لذت نبرده، عشق نورزیده و از کشتارگاه هم خلاص نشده است و به نظر میآید همۀ جاهای دیگر نیز به همین افتضاحی باشد و منگی همچنان ادامه دارد. رمان با منگی شروع میشود، ادامه مییابد و تمام میشود. «باید هوای گند یه شب قطبی رو تصور کنی. روزهای قشنگ ما شبیه همونه.»
مهدی موسوی: منگی، یک رمان حال به هم زنِ خواندنی است. رمان انسان استیصالزده و درمانده است. که در محیطی خشونتآمیز و تهوعآور، در جایی که هیچ وقت نور خورشید در آن نیست و باد از هر طرف که بوزد بوی گندی را با خود میآورد زندگی میکند. راوی بینامِ رمان، که گویی از ضربهای که نمیداند از کجا خورده است، گیج و منگ است، در فضا و جهانی زندگی میکند که مثل تار عنکبوت دور او تنیده شده و هر قدر هم او بخواهد، نمیتواند از آن خلاصی بیابد.
«صبح شبیه چیزی که از صبح سراغ داری نیست. اگه عادت نداشته باشی، حتی شاید ملتفتش نشی. فرقش با شب خیلی ظریفه، باید چشمت عادت کنه. فقط یه هوا روشنتره. حتی خروسهای پیر هم دیگه اونا رو از هم تشخیص نمیدن. بعضی روزها، چراغهای خیابون خاموش نمیشن. با این همه، خورشید بالا اومده، حتماً، اونجاست، یه جایی بالای افق، پشت مه، دود، ابرهای غلیظ و ذرات معلق. باید هوای گند یه شب قطبی رو تصور کنی. روزهای قشنگ ما شبیه همونه.»
منگی، با ترجمۀ اصغر نوری در نشر افق منتشر شده و در سال ۱۳۹۳ و با قیمت ۷۰۰۰ تومان به چاپ سوم رسیده است.
***
جلسات «سیر مطالعاتی رمان» هر دو هفته یک بار برگزار میشود و در آن، به صورت دورهای، رمانهایی از نویسندگان مهم و تأثیرگذار یک کشور، بر اساس تاریخ بررسی میشود.
در این جلسات که از آذر ۱۳۸۹ آغاز شده است، تا کنون بیش از صد رمان، نقد و بررسی شدهاند. در دورۀ جدید این جلسات، رمانها بر اساس ملیت نویسندۀ آنها انتخاب میشوند. در دو دورۀ قبل رمانهای آمریکایی و ایتالیایی خوانده و بررسی شده است و در دورۀ فعلی که سومین دورۀ این «سیر مطالعاتی» است، به رمانهای فرانسوی پرداخته میشود این دوره از بررسی رمان «ژاک قضاقدری» اثر دیدرو شروع شده و خوانش رمانها بر اساس سیر تاریخی نویسندگان آنها ادامه دارد.
***
جلسات قبل:
«سرانجام شری» اثر سیدونی گابریل کولت
جلسۀ بعد:
یکشنبه، ۲۹ آذر، رمان «حکم مرگ» اثر موریس بلانشو، مترجم: احمد پرهیزی
شما نیز میتوانید یادداشتهای خود دربارۀ رمانهای جلسات آینده را برای انتشار در گزارش، برای ما ارسال کنید.
ادبیات اقلیت / ۱۸ آذر ۱۳۹۴
