شعری از افسانه نجم آبادی
شعری از افسانه نجم آبادی: دستنوشتهها دست به دست میشدند و / زیر تخت سلیمان نهان میشدند. / صدای برش سنگ بود در پسزمینه. / یک نفر نخوانده بود مرا هنوز / که رقصان پلهها را پایین میآمدم و / بازی شروع شده بود... ...
ادامه محتوا ›