شما اینجا هستید:خانه » یادداشت (Page 23)

شیوع آنفولانزا

آیا بسیارند داستان‌های فارسی که به سلیقه‌ی مخاطبانی که برگمان می‌بینند و چایکوفسکی گوش می‌دهند و البته بیش از هر قشرِ دیگری از انسان‌های ایرانی برای فرهنگ پول خرج می‌کنند پاسخ دهد؟ آیا فضایی که پر از ویروسِ آنفولانزاست برای پاسخ دادن به چنان سلیقه‌ای چیزِ چندانی برای ارائه دارد؟ این مخاطب روزی، مخاطبِ جدیِ ادبیاتِ ایرانی بود. زمانی که حس می‌کرد با نویسندگانی جدی روبه‌روست. این مخاطب روزی دوباره مخاطبِ جدیِ ...

ادامه محتوا

زوایای تاریک ـ روشن شعر دیداری

افشین شاهرودی «عکاس ـ شاعر»ی است که رابطۀ چند سویه بین «شعر ـ طرح» و «شعرـ عکس» برقرار می‌کند. صحنه‌های روایی را به تصویر می‌ کشد، کلمات را طرح می‌زند، تا برگ دیگری از شعر بیافریند. ...

ادامه محتوا

در باب ترجمه شعر، با نیم‌نگاهی به ترجمۀ شعری از نزار قبانی

ترجمۀ شعر تنها قرار نیست ما را با بیانی شاعرانه آشنا کند و فراگیر شدن چنین نگاهی ما را از لمس شرایط تاریخی، فرهنگی و... که اثر در آن متولد شده، باز می‌دارد. اگر ما نیاز به بیان شعری با ویژگی‌های اقلیمی و فرهنگی خود داریم، می‌بایست به کتاب‌های شاعران خودمان مراجعه کنیم و این مأموریت را از دوش شعر ترجمه برداریم. ...

ادامه محتوا

خشونت اِحلیل / یادداشتی بر روزگار دوزخی آقای ایاز

رمانِ نازمانِ روزگار دوزخی آقای ایاز با دست‌مایه قرار دادن داستان ایاز و محمود غزنوی و تلفیق تاریخ معاصر و گذشتۀ ایران، به ‌شکلی عریان و جسورانه، به نقد ساختار قدرت پرداخته؛ تا در پرتو این عریانی بتواند خشونت حاکم بر تاریخ و سرنوشت مردم را نشان دهد. ...

ادامه محتوا

شعر ـ نامۀ رمزی مایاکوفسکی جوان به معشوقه‌اش

دو نفر شاهد عشقى بودند که «ابر شلوارپوش» از آن جان گرفت. ولاديمير ماياکوفسکىِ جوان، «ابر شلوارپوش» را پس از شکست عشقش به ماريا سرود. آن هم در قطارى به سمت کيشينف. و بورليوک از همان آغاز اين شعر را قلۀ شعر روزگار دانست. ...

ادامه محتوا

در جست‌وجوی وحدت؛ از قم تا ماکوندو

از بُعد انقلابی‌گری و ماجراهای عمو اقبال و آقای آدم (پدر افروز) و اکبر شیره‌ای (دکتر اکبر معتمدی) که بگذریم، داستان حمیدرضا شریفی، بُعد عاشقانه‌ای هم دارد. موژان، دخترک زغالین و زیباروی داستان، که نمونۀ کامل یک دختر شرقی ـ ایرانی است، و روی سیم‌های برق دکل می‌نشیند و می‌خوابد و آواز می‌خواند، و همه چیز دارد جز قدرت پرواز، با رمدیوس خوشگله، آفریدۀ بی‌همتای مارکز در رمان «صد سال تنهایی» در هم می‌آمیزد و سرور ...

ادامه محتوا

مرگ، کامل‌ترین واقعـه زندگی

آنچه در اين صفحه عرضه شده، بخشي از مقدمه منتشرنشده‌اي است از زنده‌ياد فتح‌الله بي‌نياز بر كتاب «ما يك خانه آبي داريم» (تجربه‌ زندگي و مرگ در داستان كوتاه) كه قرار بود در اوايل مهر منتشر شود كه متاسفانه مرگ زودتر از راه رسيد؛ سه‌گانه «تجربه‌ها» كه با كتاب «اگر يك مرد را بكشم، دو مرد را كشته‌ام» (تجربه زندگي مشترك در داستان‌هاي كوتاه) شروع شده است و قرار بود تا كتاب سوم ادامه پيدا كند كه در طول حيات بي‌نياز، ...

ادامه محتوا

بیرون رفتن نویسنده از جهان داستان

راوی حکم می‌کند تا نویسنده تیغ را به صورت ضربدری روی دست‌هایش بکشد، نباید بعدها هیچ‌کس فکر کند که شخص مرده، حتی برای لحظه‌ای، ترسیده است. اما در واقع یک ترس عمیق وجود دارد، حتی ترس از خیس شدن اوراق، ترس از این‌که نشود مادر را صدا کرد، ترس از نداشتن رفیقه‌ای مثل رؤیا، که وجودش یکی از دلایل خودکشی است. راوی نویسنده را فردی ترسو می‌داند که باید از جهان خودکشی برود بیرون. «دوش بگیر و بعد برو بیرون.» ...

ادامه محتوا

هارمونیِ ماجرا، فرم و مفهوم

نویسنده‌ی «تمام دیوارهای این روستا را خراب کن» به خوبی به اهمیت انتخاب عناصر و چگونگی عمل در تحلیل‌های چهارگانه آگاه است و بر همین اساس با انتخاب‌های مفیدی که انجام می‌دهد، به آنچه مدنظر دارد نایل می‌آید و نتیجه‌ی این شناخت، آفرینش داستان‌های ماندگاری است که نمونه‌هایی از آن در اولین مجموعه‌داستان وی به چاپ رسیده است. ...

ادامه محتوا

سدِ شکوهِ تاریخی / نگاهی به مجموعه داستان پل‌ها

ضربه‌های مهلک یکی پس از دیگری می‌خورند بر سر داستانی که پر از نگاه رو به جلو بود. شخصیت که از شهر پدری کنده بود و می‌گفت اینجا شهر من نیست، در صفحات آخر داستان، با یک حس نوستالژیک، دلش برای شهر تنگ می‌شود و به فکر می‌افتد برگردد همدان زندگی کند. آخر هم همان می‌شود که پدر پیش‌بینی کرده: «دیگر نمی‌توانی از چنگال شیر فرار کنی.» و در نهایت هم تسلیم می‌شود و الهامات پدر را باور می‌کند. ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا