ویرانهها و بقایا*
ادبیات اقلیت ـ بهروز انوار: «آب که کم میشود، درختها میترسند. چاهها عمیقتر میشود تا چکهای آب برسد به ریشههای خشکیدهشان. گاه آب هم میرسد، اما دیگر درخت زنده نمیشود.» نیلوفر نگران همین است. او در روزهایِ پسینِ یک باغ، با دستان کوچک و کودکانهاش به هر ریسمانی چنگ میزند تا کار از کار نگذرد تا اگر روزی آب رسید به کاری بیاید. برای او باغ فقط درختان نیستند. باغ یعنی زندگیِ جاری در آن. همه چیز برای او به ...
ادامه محتوا ›