/سیر مطالعاتی رمان/
رمان فرانسه: مردی با کبوتر / رومن گاری
ادبیات اقلیت ـ رومن گاری (Romain Gary)، نویسندۀ معروف فرانسوی، در سال ۱۹۱۴ به دنیا آمد و در ۱۹۸۰ از دنیا رفت. او که در لیتوانی به دنیا آمده بود، در سال ۱۹۲۸ به همراه خانوادهاش به فرانسه میآید و تابعیت این کشور را میپذیرد.
از او کتابهایی مانند «خداحافظ گاری کوپر»، «زندگی در پیش رو» و «پرندهها میروند در پرو میمیرند» منتشر شده و به فارسی نیز ترجمه شده است.
رمان «مردی با کبوتر» رومن گاری، از کتابهای کمتر شناختهشدۀ او در میان فارسی زبانان است که در سال ۱۳۶۳ با ترجمۀ لیلی گلستان و به همت شرکت سهامی خاص نشر آبی، در ایران منتشر شده است.
رومن گاری این کتاب را با نام مستعار «فوسکو سینیبالدی» در سال ۱۹۵۸ و در زمانی که عضو هیئت نمایندگان سازمان ملل متحد بوده است، منتشر کرده است.
انتشارات گالیمار که این کتاب را در سال ۱۹۸۴ با نام رومن گاری منتشر کرده است، در توضیحی نوشته است: رومن گاری در زمان حیاتش نخواست که پدرخواندۀ «مردی با کبوتر» باشد. اما در میان کاغذهایش نسخهای بازنویسیشده که با دست تصحیح کرده بود، به دست آمد که باعث شد ما فکر کنیم او آرزو داشته روزی نسخۀ اصلی آن را منتشر کند.»
رومن گاری بسیاری از آثارش را با نام مستعار منتشر میکرد و لیلی گلستان نیز پیش از «مردی با کبوتر» کتاب «زندگی در پیشِ رو»ی او را با نام مستعار دیگرش، امیل آژار به فارسی برگردانده و منتشر کرده بود.
جلسۀ روز یکشنبه، ۲۷ دی ۱۳۹۴، از سلسلهجلسات «سیر مطالعاتی رمان (دورۀ ادبیات فرانسه)» به نقد و بررسی رمان «مردی با کبوتر» رومن گاری اختصاص داشت.
«مردی با کبوتر» کتابی است که با رویکردی انتقادی به سازمان ملل نوشته شده است، مرد جوانی در یکی از اتاقهای پنهانِ ساختمان عظیم سازمان ملل مخفی شده است و رومن گاری با توصیف او و آرمانهایش و کبوتری که همراهِ اوست، با تعابیری نمادین و کنایهآمیز، به انتقاد از اوضاع جهانی و نقش سازمان ملل در تحقق آرمانهایی که برای آن شکل گرفته است میپردازد.
«مردی با کبوتر» با این جملات آغاز میشود: «یک روز زیبای سپتامبر …۱۹۵، حدود ساعت یازده صبح، قفس بزرگ شیشهای سازمان ملل متحد در آفتاب پاییز میدرخشید و مأموریت صلحجویانهاش را که همان «بزرگترین مرکز جلب سیاح آمریکا» شدن بود، ادا میکرد. هزاران بازدیدکننده که با موج بیپایان ماشینها به ورودیۀ شمالی متمایل بودند، با راهنمایی راهنمایان به داخل ساختمان بلعیده میشدند. بازدیدکنندگان لحظهای مقابل سالن مراقبه میایستادند و هشتاد و دو صندلی خالی را نظاره میکردند که نشانگر این بود که هشتاد و دو نماینده کار دیگری داشتهاند…»
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: «حدود ساعت سه، واکسی سازمان ملل که در طبقۀ سوم دفتر دبیرکل، در کنار در ورودی کافه تریا، هنرش را به مرحلۀ عمل درمیآورد، ماهوتپاککنها و جعبههای واکسش را جمع و جور کرد و دست از کار کشید.»
«او سرخپوستی از قبیلل هوپی بود، لاغر و استخوانی، با چهرهای بیاحساس که نشانی از فروتنی داشت. ظاهری بلندبالا داشت، موهایش را با پر زینت داده بود و با همین شکل و شمایل روی پای مشتریهای مهم خم میشد، که البته این حرکت او یکی از نمایشهای عادی آن مکان بود.»
«… به آدمها و اشیا با نگاهی بیتفاوت مینگریست. یک جفت ماهوتپاککن به دست داشت و اغلب اوقات بدش نمیآمد از چیزی که به آن نام «چپق صلح» داده بود، استفاده کند! ـ یک بطری درست و حسابی که از زیر نیمتنۀ پشمیاش به سان قوزی بیرون زده بود و با لذتی کامل آن را به دهان میبرد ـ .»
«برای دیگران درد دل میکرد و به سؤالکنندهها با صدایی خشدار میگفت: ـ میخواهید بدانید چرا واکسی شدهام؟ خیلی ساده است. خواستم کاری کنم تا به مردم بفهمانم که پیش از آنکه صاحب افکار زیبا باشند، صاحب پا هستند! بسیاری از آدمها در این آسمانخراش این را از یاد بردهاند. اگر مثل من روزی صد تا کفش واکس بزنند، شاید به یاد آورند که پای آدمی روی زمین است و نه در ابرها.»
جعفر مرتضوی: «مردی با کبوتر» جزو کتابهایی است که نمیتوان بهراحتی آنها را جزو آثار ادبی به حساب آورد. دلآزردگی نویسنده از تحقق نیافتن آرمانی که در نام سازمان ملل متحد متجلی شده است، بسیار پررنگ است و در نتیجه، شعار و پیامی که میخواهد از ورای نوشتهاش به خواننده برساند، اثرش را چنان تحت تاثیر قرارداده که چندان چیزی بیشتر از پیام روشن کتاب ندارد به او بدهد. کتاب پر است از صحنههای تکراری، شخصیتهای تکبعدی و طنزهای سرد که فقط نویسندهای چون رومن گاری با قلم قدرتمندش میتوانسته از پس سرهم کردن آن برآید و خواننده را هر چند کسل و کلافه، تا صفحات پایانی کتاب با خودش همراه کند. در واقع، اثر بیشتر در چارچوبی نوشته شده که ستونهای طنز سیاسی و سیاه روزنامهها را با آن پر میکنند. ستونهایی که در اوج دلخوری و ناامیدی، سعی میکنند تا با ریشخندی تلخ برای سرنوشت شوم رؤیاها و آرزوهای رو به گور، گونهای گلگون بسازند.
علی معصومی: «مردی با کبوتر» داستان کابوی جوانی است که با انگیزهای نه چندان مشخص در ساختمان مرکزی سازمان ملل مخفی شده و پیرامون خود هیاهویی تبلیغاتی به راه میاندازد. اثر، اثری خالی از شخصیتپردازی و پلات نیرومند است. جهتگیریهای سیاسی نویسنده و نحوۀ نقد هجوگونهاش در مورد سازمان ملل بهسرعت تکراری میشود. این جهتگیری یک سویه، اثر را از چندصدایی بودن درآورده و ضعف دیگری را به کار اضافه میکند. اگر شوخیهای شناختهشدۀ رومن گاری بخشی از بار را به دوش نمیگرفت، با کاری حتا ضعیفتر از این مواجه میشدیم. در مجموع، شاید بتوان این کتاب را اثری ضعیف از رومن گاری دانست. چیزی که نه رمان محسوب میشود و نه حتی یک داستان بلند خوب.
مهدی موسوی نژاد: من کتاب «مردی با کبوتر» را علیرغم اینکه شاید بنا به سلیقۀ شخصیام در خواندن داستان و رمان، نپسندم و جزو کتابهای مورد علاقهام نباشد، داستان بلندی میدانم که در ژانر و در نوع خودش، کتاب موفقی است. نویسنده قصد داشته است که رمانی سیاسی ـ انتقادی بنویسد و صرف نظر از اینکه برای ادبیات، به تعهدی خارج از خودِ ادبیات قایل باشیم، یا نباشیم، از پس این کار، به شکل ادبی و هنریاش برآمده است. توصیف دقیق و تأثیرگذاری که نویسنده در ابتدای این کتاب، میکند بهخوبی فضای کارش را میسازد و ما از همان ابتدا با سازمانی عظیم ولی توخالی و بیفایده روبهرو میشویم که از کار افتاده و اخته شده است که مردی در یکی از اتاقهای گمشدۀ آن، با افکار متفاوتی که در سر دارد، قصد دارد از جایی، تغییری را آغاز کند. رومن گاری در این داستان بلند، توانسته است، با طنزی پذیرفتنی و ساختن فضا و شخصیتهایی مستحکم، و نمادپردازیهای داستانیاش، مقصود و هدفش را در قالب داستان و ادبیات به ما عرضه کند و از افتادن در دامِ شعاری نویسی بهخوبی برهد؛ کاری که در چنین انواعی از داستان، راه رفتن بر لبۀ تیغ است و بهآسانی به دست نمیآید و از این جهت، این کار رومن گاری را میتوان با آثاری مانند قلعۀ حیوانات مقایسه کرد.
***
جلسات «سیر مطالعاتی رمان» هر دو هفته یک بار برگزار میشود و در آن، به صورت دورهای، رمانهایی از نویسندگان مهم و تأثیرگذار یک کشور، بر اساس تاریخ بررسی میشود.
در این جلسات که از آذر ۱۳۸۹ آغاز شده است، تا کنون بیش از صد رمان، نقد و بررسی شدهاند. در دورۀ جدید این جلسات، رمانها بر اساس ملیت نویسندۀ آنها انتخاب میشوند. در دو دورۀ قبل رمانهای آمریکایی و ایتالیایی خوانده و بررسی شده است و در دورۀ فعلی که سومین دورۀ این «سیر مطالعاتی» است، به رمانهای فرانسوی پرداخته میشود این دوره از بررسی رمان «ژاک قضاقدری» اثر دیدرو شروع شده و خوانش رمانها بر اساس سیر تاریخی نویسندگان آنها ادامه دارد.
***
جلسات قبل:
«سرانجام شری» اثر سیدونی گابریل کولت
جلسۀ بعد:
یکشنبه، ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، رمان «جادۀ کمربندی» اثر آنری بوشو، مترجم: روح انگیز مهرآفرین
ادبیات اقلیت / ۳ بهمن ۱۳۹۴